دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۹۱
aralwn
نشسته بودیم که یهو صدای زنگ اومد
ارسلان: مهمون داریم
ممد : ارع از اون ویژه هاش
دیانا : ممد تروخدا کاریش نداشته باش
ممد : اگه خودش اعتراف کنه اوکیه اگه هم که نه...
ارسلان : هیچ کاری نمیکنه نگران نباش
دیانا : مرسی
ارسلان : پیمان اومد تو خونه ممد با عصبانیت بهش نگا میکرد
پیمان : سلام
ممد : کثافت اشغال
پیمان : چته
هنو نیومده پاچه میگیری
ممد : چرا ارسلان رو تو کافت زندونی کرده بودی
هاننننن
پیمان: اها مشکلت اینه
باید بگم که به تو هیچ ربطی ندارع
دیانا : پیمان
پیمان : دیانا بیا بریم
ارسلان : ممد رف یقه پیمان رو گرف داش خفش میکرد داد زدم : ممد کشتیش
ممد : برا چی
پیمان : چون فقط بلده زندگی خراب کنه اگه این نبود الان منو دیانا ازدواج کرده بودیم
ممد : اشغال کثافت
دیانا: پیمان بریم
پیمان: رو به ارسلان گفتم : دیگ درو و بر دیانا نبینمت
ارسلان : خدافظ
اونا رفتن منم رفتم یه چایی ریختم اومدم ریلکس نشستم فیلم دیدم
محراب : ارسلان مخت به جایی خورده
البته مخ نداری که بخاد به جایی بخوره
ارسلان : ببند فکو
ممد : راس میگ سرت به جایی خورده
دیانا رل زده بعد انقد ریلکسی
ارسلان : بالاخره اونم حق انتخاب دارع
انتخابش اینه که با پیمان باشه
ممد : باز خوبه اینطوری
اصن ولش کن پاشید بریم بام
محراب : آره بریم
ارسلان : اوکی بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم منو ممد و محراب رسیدیم بام....
ادامه دارد....
پارت ۹۱
aralwn
نشسته بودیم که یهو صدای زنگ اومد
ارسلان: مهمون داریم
ممد : ارع از اون ویژه هاش
دیانا : ممد تروخدا کاریش نداشته باش
ممد : اگه خودش اعتراف کنه اوکیه اگه هم که نه...
ارسلان : هیچ کاری نمیکنه نگران نباش
دیانا : مرسی
ارسلان : پیمان اومد تو خونه ممد با عصبانیت بهش نگا میکرد
پیمان : سلام
ممد : کثافت اشغال
پیمان : چته
هنو نیومده پاچه میگیری
ممد : چرا ارسلان رو تو کافت زندونی کرده بودی
هاننننن
پیمان: اها مشکلت اینه
باید بگم که به تو هیچ ربطی ندارع
دیانا : پیمان
پیمان : دیانا بیا بریم
ارسلان : ممد رف یقه پیمان رو گرف داش خفش میکرد داد زدم : ممد کشتیش
ممد : برا چی
پیمان : چون فقط بلده زندگی خراب کنه اگه این نبود الان منو دیانا ازدواج کرده بودیم
ممد : اشغال کثافت
دیانا: پیمان بریم
پیمان: رو به ارسلان گفتم : دیگ درو و بر دیانا نبینمت
ارسلان : خدافظ
اونا رفتن منم رفتم یه چایی ریختم اومدم ریلکس نشستم فیلم دیدم
محراب : ارسلان مخت به جایی خورده
البته مخ نداری که بخاد به جایی بخوره
ارسلان : ببند فکو
ممد : راس میگ سرت به جایی خورده
دیانا رل زده بعد انقد ریلکسی
ارسلان : بالاخره اونم حق انتخاب دارع
انتخابش اینه که با پیمان باشه
ممد : باز خوبه اینطوری
اصن ولش کن پاشید بریم بام
محراب : آره بریم
ارسلان : اوکی بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم منو ممد و محراب رسیدیم بام....
ادامه دارد....
۵۶۱
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.