پارت۹یا۸
نکته: کیم بوم یکی از دشمن ها خونی لیسا و جیمین و جنی و نامجون.
کیم بوم: خب خب انگار خوانواده کنار هم جمع شدن
شوگا: تو... تو... زرنزن خوانواده جیه؟
بوم: اااا شما هنوز نفهمیدین
لیسا: چیروووو درست این ادم حرف بزن
بوم: خب خب انگار خبر نداری تو جیمین جنی نامجون باهم یک جورایی برادر خواهرین
جنی: چ... چ.. چیییی واقعا؟
بوم: چیه منم پرام ریخت
لیسا: واقعا مگه میشه چطور؟
بوم: چماها پدراتون یکیه پدرتون از هرزنی که باهاش خسته میشده ولش میکرده
جیمین: واقعا 😳 خب حالا چیکار کنم مثلا
بوم: ااااا..... نمیدونم.. ولی من ادم خوبی شدم
شوگا: از کجا باور کنیم
بوم: هاااا شوگا خودت وقتی نبودی مادرتو دزدیدن من رفتم نجات دادمش
شوگا: چیییی ممنون ولی از کجا باور کنم
بوم: میخوای از مادرت بپرسیم؟
شوگا: اره
بوم: اکی
ویو شوگا
کیم بوم زنگ زد به مادرم من از جواب مادرم خیلی شکه شدم بله اون جواب مثبت داد
خماری بچها کارم تموم شد
شرایط یک نفر لایک یک نفر کامنت یک نفرفالو شرایط سخت نیست چون تو این مدت حمایت های زیادی کردی و ممنونم♥♥♥🙏🙏🙏
کیم بوم: خب خب انگار خوانواده کنار هم جمع شدن
شوگا: تو... تو... زرنزن خوانواده جیه؟
بوم: اااا شما هنوز نفهمیدین
لیسا: چیروووو درست این ادم حرف بزن
بوم: خب خب انگار خبر نداری تو جیمین جنی نامجون باهم یک جورایی برادر خواهرین
جنی: چ... چ.. چیییی واقعا؟
بوم: چیه منم پرام ریخت
لیسا: واقعا مگه میشه چطور؟
بوم: چماها پدراتون یکیه پدرتون از هرزنی که باهاش خسته میشده ولش میکرده
جیمین: واقعا 😳 خب حالا چیکار کنم مثلا
بوم: ااااا..... نمیدونم.. ولی من ادم خوبی شدم
شوگا: از کجا باور کنیم
بوم: هاااا شوگا خودت وقتی نبودی مادرتو دزدیدن من رفتم نجات دادمش
شوگا: چیییی ممنون ولی از کجا باور کنم
بوم: میخوای از مادرت بپرسیم؟
شوگا: اره
بوم: اکی
ویو شوگا
کیم بوم زنگ زد به مادرم من از جواب مادرم خیلی شکه شدم بله اون جواب مثبت داد
خماری بچها کارم تموم شد
شرایط یک نفر لایک یک نفر کامنت یک نفرفالو شرایط سخت نیست چون تو این مدت حمایت های زیادی کردی و ممنونم♥♥♥🙏🙏🙏
۲.۲k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.