فروختن پارت¹⁰↓
فروختن پارت¹⁰↓
ویو ا/ت
یا حضرت عباس میخواد بوسم کنه؟! اومد در گوشم
÷میخوای بدونی چرا آوردند اینجا
+اره
÷ولی اینقدر پیچیده س که نمیتونی درک کنی
+خب حاجی اوسگولمون کردی؟!
÷چی
+هیچی بابا
÷کوک رو دوست داری ؟!
+نه اونقد ولی از دستش ناراحتم که نگفت مافیاس
÷بهت نگفته بود
+نه ولی همون روز تو کافه گفت
÷برام تعریف کن
+چیو
÷کل زندگیتو
+خب من از بچگی توی بدبختی بزرگ شدم...یه جا کار میکردم که هر روز کتک میخوردم بابام نمیدونست ولی خب مجبور بودم
یقه ی لباسامو کنار زدم و کبودی رو نشونش دادم
÷کی اینکارو کرد
+برای چیته
÷همینجوری
+رئیسم
÷خب ادامه بده
+روز تولد مامانم حالش بد میشه و میبریمش بیمارستان و باید عمل شه ولی ما پولشو نداشتیم که کوک گفت من بهتون پول میدم و بجاش سارارو بدید من
÷یعنی فروختنت
+اره
÷هیم
+همین دیگه
÷نگران نباش بهت آسیب نمیرسونم
+فک کنم بتونم بهت اعتماد کنم
یهو صدای شکستن پنجره بود
÷صدای چی بود
اوه ست نکنه کوکه
+نمیدونم
÷بهتره کوک نباشه
+هی صب کن
÷چیه
+بهم بگو چرا منو آوردی آوردی...منم قول میدم باهات بمونم...
÷ببین جیمین ازم خواست تورو بدزدم ردیابی هم که بهت وصل کرده الکیه اون روز هم فهمیدم به کوک زنگ زدی ولی جیمین خواسته بود که بهت آسیبی نرسونم حتی اگه به کوک زنگ بزنی...چون میخواست یه نمایش راه بندازه...من خودم دوست دختر دارم(اون منم میدونستید؟!😂😂🤌چرت گفتم بدم میاد از اینا که اینجوری میگن)
+جیمین ؟!
÷اره...میدونی واقعا دوست داره چون هروقت درباره ت حرف میزد چشماش برق میزد
+خب
÷اون میخواد یچیزی بهت بگه
+چی
÷گفت بهت نگم
+خب الان کجاست
÷نمیدونم...میرم پایین
ویو تهیونگ
رفتم پایین ولی چیزی نبود
÷اجوما...صدای چی بود
صدایی نیومد
-انقد پر سروصدا وارد شدم؟!
برگشتم دیدم کوکه...
ویو کوک
از سرجام بلند شدم و رفتم سمتش
-...انگار یادت رفته که یکی از اموال منو با خودت آوردی...فک کردی میذارم ا/ت رو ازم بگیری؟!
÷ا/تتتتت بیا پایین
+چیشده؟!کوک؟
-هی بیب دلم برات تنگ شده بود
+آها
-تو چی
+نه
-ها
+من باید برم
جیمین یهو میاد تو
-جیمین؟!
ویو جیمین
ست ریدم
×بله
-اینجا چیکار میکنی!
×عا...ردیاب یادته؟!
-اها خب باشه باید بریم...ا/ت کامان بیب(فک کنم بدونید یعنی چی)
+من جایی نمیام
-مثل اینکه بهت خوش گذشته میخوای تنبیه شی؟!
÷بیا بریم ا/ت و دستش رو گرفت و رفت
×هی کوک باید بری
-(قیافه ای عصبانی...یادتونه زبونشو تو دهنش میچرخوند؟!اونجوری تصور کنید)
کوک رو تا ماشین همراهی کردم
-تو نمیای؟!
×من ماشین داره میاد دنبالم...مواظب خودت باش
-خیلی خب
کوک رفت و من رفتم داخل تا با ا/ت حرف بزنم...
ویو جیمین
نشستم کنارش
+خب قضیه چیه
×ببین با کوک نباش
+چون دوسم داری اینو میگی
×اره
+خب پس بیخی
×چون نمیخوام آسیب ببینی
+چی
×کوک تورو خرید تا مادرت عمل شه درسته؟!
+اره
×ولی خبر داشتی مادرت خدمتکار خونه دوست کوک بوده و وقتی تورو میبینه تو تاکسی توی چایی که مادرت میخوره بین تایم استراحت یه زهرماری میریزه و میدونه که اون بیماری قلبی داره پس اینکارو میکنه تا تورو بدست بیاره
+چی ... با...باورم نمیشه
×ولی یچی دیگه هم هست...
+چی
×من یکم تحقیق کردم...اون دارو ممکنه یه آسیب دیگه ای هم برسونه ولی معلوم نیست چیه
+اگه بمیره چی
×خب کوک براش شرط گذاشته
+شرط
×که اگه اون بمیره تو...
ویو ا/ت
یا حضرت عباس میخواد بوسم کنه؟! اومد در گوشم
÷میخوای بدونی چرا آوردند اینجا
+اره
÷ولی اینقدر پیچیده س که نمیتونی درک کنی
+خب حاجی اوسگولمون کردی؟!
÷چی
+هیچی بابا
÷کوک رو دوست داری ؟!
+نه اونقد ولی از دستش ناراحتم که نگفت مافیاس
÷بهت نگفته بود
+نه ولی همون روز تو کافه گفت
÷برام تعریف کن
+چیو
÷کل زندگیتو
+خب من از بچگی توی بدبختی بزرگ شدم...یه جا کار میکردم که هر روز کتک میخوردم بابام نمیدونست ولی خب مجبور بودم
یقه ی لباسامو کنار زدم و کبودی رو نشونش دادم
÷کی اینکارو کرد
+برای چیته
÷همینجوری
+رئیسم
÷خب ادامه بده
+روز تولد مامانم حالش بد میشه و میبریمش بیمارستان و باید عمل شه ولی ما پولشو نداشتیم که کوک گفت من بهتون پول میدم و بجاش سارارو بدید من
÷یعنی فروختنت
+اره
÷هیم
+همین دیگه
÷نگران نباش بهت آسیب نمیرسونم
+فک کنم بتونم بهت اعتماد کنم
یهو صدای شکستن پنجره بود
÷صدای چی بود
اوه ست نکنه کوکه
+نمیدونم
÷بهتره کوک نباشه
+هی صب کن
÷چیه
+بهم بگو چرا منو آوردی آوردی...منم قول میدم باهات بمونم...
÷ببین جیمین ازم خواست تورو بدزدم ردیابی هم که بهت وصل کرده الکیه اون روز هم فهمیدم به کوک زنگ زدی ولی جیمین خواسته بود که بهت آسیبی نرسونم حتی اگه به کوک زنگ بزنی...چون میخواست یه نمایش راه بندازه...من خودم دوست دختر دارم(اون منم میدونستید؟!😂😂🤌چرت گفتم بدم میاد از اینا که اینجوری میگن)
+جیمین ؟!
÷اره...میدونی واقعا دوست داره چون هروقت درباره ت حرف میزد چشماش برق میزد
+خب
÷اون میخواد یچیزی بهت بگه
+چی
÷گفت بهت نگم
+خب الان کجاست
÷نمیدونم...میرم پایین
ویو تهیونگ
رفتم پایین ولی چیزی نبود
÷اجوما...صدای چی بود
صدایی نیومد
-انقد پر سروصدا وارد شدم؟!
برگشتم دیدم کوکه...
ویو کوک
از سرجام بلند شدم و رفتم سمتش
-...انگار یادت رفته که یکی از اموال منو با خودت آوردی...فک کردی میذارم ا/ت رو ازم بگیری؟!
÷ا/تتتتت بیا پایین
+چیشده؟!کوک؟
-هی بیب دلم برات تنگ شده بود
+آها
-تو چی
+نه
-ها
+من باید برم
جیمین یهو میاد تو
-جیمین؟!
ویو جیمین
ست ریدم
×بله
-اینجا چیکار میکنی!
×عا...ردیاب یادته؟!
-اها خب باشه باید بریم...ا/ت کامان بیب(فک کنم بدونید یعنی چی)
+من جایی نمیام
-مثل اینکه بهت خوش گذشته میخوای تنبیه شی؟!
÷بیا بریم ا/ت و دستش رو گرفت و رفت
×هی کوک باید بری
-(قیافه ای عصبانی...یادتونه زبونشو تو دهنش میچرخوند؟!اونجوری تصور کنید)
کوک رو تا ماشین همراهی کردم
-تو نمیای؟!
×من ماشین داره میاد دنبالم...مواظب خودت باش
-خیلی خب
کوک رفت و من رفتم داخل تا با ا/ت حرف بزنم...
ویو جیمین
نشستم کنارش
+خب قضیه چیه
×ببین با کوک نباش
+چون دوسم داری اینو میگی
×اره
+خب پس بیخی
×چون نمیخوام آسیب ببینی
+چی
×کوک تورو خرید تا مادرت عمل شه درسته؟!
+اره
×ولی خبر داشتی مادرت خدمتکار خونه دوست کوک بوده و وقتی تورو میبینه تو تاکسی توی چایی که مادرت میخوره بین تایم استراحت یه زهرماری میریزه و میدونه که اون بیماری قلبی داره پس اینکارو میکنه تا تورو بدست بیاره
+چی ... با...باورم نمیشه
×ولی یچی دیگه هم هست...
+چی
×من یکم تحقیق کردم...اون دارو ممکنه یه آسیب دیگه ای هم برسونه ولی معلوم نیست چیه
+اگه بمیره چی
×خب کوک براش شرط گذاشته
+شرط
×که اگه اون بمیره تو...
۱۷.۱k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.