سرنوشت نوشته نشده
پارت 12
یک ماه بعد
من رو مبل گوشی به دست نشسته بودم
که صدای در اومد
سوا درو باز کرد
و با ی جعبه اومد پیشم
سوا: بیا برا تو اومده
ا. ت:اخه از کی میتونه باشه
میا: کی غیر از جیمین
ا. ت: چی برام فرستاده و جعبه رو باز کردم که ی جعبه موزیکال خشمل دیدم(اسلاید۲)
همون موقعه بهم زنگ زد
مکالمه
جیمین: به دستت رسید
ا. ت: اره خیلی خوشمله
جیمین: خوشحالم که خوشت اومد یلا بای
ا. ت: بای
برشداستم و گذاشتمش تو اتاق رو میز که چشم به زنجیری که تهیون بهم داد افتاد
ا. ت: باید باش تموم کنم
سریع لباسام رو پوسیدم و رفتم
سوا: کجا
ا. ت: ها.. چیزه بیرون
سوا: برو برو باش تموم کن نمیتونی که اونو با جیمین مقایسه کنی
ا. ت: تو اونو از کجا میشناسی یا اصلا از کجا فهمیدی
سوا: هی... هی من اونقدری با تو زندگی کردم که بخام بشناسمت
ا. ت: باشه رفتم بای
اووووومااااااا
رفتم تا ساختمون تهیون ی جعبه شرینی هم دستم بود زنگو که زدم تهیون درو باز کرد اون تنها فقط ی نیم تنه پوشیده بود
ا. ت: اوخ تهیون معلومه تنهایی راحتی
تهیون: اووو خانم ا. ت تو کجا اینجا کجا
ا. ت: بیا این جعبه رو ب....
هنوز حرفمو تموم نکرذه بودم که ی دختر با نیم تنه و شلوار ورزشی اومد دم در
ا. ت: شما
دختره: من دوست دخترشم و شما
تهیون: توضیح میدم
همون موقعه از کلمه توضیخ میدمش اعصابمو بدجور خذاب شد که جعبه ی کیک رو صورتش پرت کردم و زنجیر رو دوست دخترش
ا. ت: منم دوست دختر قبلیش بودم ولی یک فرد بهتری وارد زندگیم شده
از اپارتمان خارج شدم ی نفس عمیق کشیدم که کوشیم پیامک اومد
متن پیامک:
سر ساعت 3 تو پارک...... میبنمت اگر کسی بفهمه یا بات بیات هم جون تو هم جون جیمین در خطره و ار نیای دیگه جیمین رو در زندگیت نمیبینی
ا. ت: اخه کی از رابطه ی منو جیمین خبر داره
پیامک رو بستم و رفتم خونه
☆چه کسی به ا. ت پیامک داده
☆ایا ا. ت با دیدنش میتواند بشناستش یا
جواب این سوالات را در پارت بعدی میفهمید
حمایت کن کیوتیــــــ♡♡
من احساس می کنم فیک بد شده اگر بد شده بهم بگید تا برم سراغ فیک دیگه
یک ماه بعد
من رو مبل گوشی به دست نشسته بودم
که صدای در اومد
سوا درو باز کرد
و با ی جعبه اومد پیشم
سوا: بیا برا تو اومده
ا. ت:اخه از کی میتونه باشه
میا: کی غیر از جیمین
ا. ت: چی برام فرستاده و جعبه رو باز کردم که ی جعبه موزیکال خشمل دیدم(اسلاید۲)
همون موقعه بهم زنگ زد
مکالمه
جیمین: به دستت رسید
ا. ت: اره خیلی خوشمله
جیمین: خوشحالم که خوشت اومد یلا بای
ا. ت: بای
برشداستم و گذاشتمش تو اتاق رو میز که چشم به زنجیری که تهیون بهم داد افتاد
ا. ت: باید باش تموم کنم
سریع لباسام رو پوسیدم و رفتم
سوا: کجا
ا. ت: ها.. چیزه بیرون
سوا: برو برو باش تموم کن نمیتونی که اونو با جیمین مقایسه کنی
ا. ت: تو اونو از کجا میشناسی یا اصلا از کجا فهمیدی
سوا: هی... هی من اونقدری با تو زندگی کردم که بخام بشناسمت
ا. ت: باشه رفتم بای
اووووومااااااا
رفتم تا ساختمون تهیون ی جعبه شرینی هم دستم بود زنگو که زدم تهیون درو باز کرد اون تنها فقط ی نیم تنه پوشیده بود
ا. ت: اوخ تهیون معلومه تنهایی راحتی
تهیون: اووو خانم ا. ت تو کجا اینجا کجا
ا. ت: بیا این جعبه رو ب....
هنوز حرفمو تموم نکرذه بودم که ی دختر با نیم تنه و شلوار ورزشی اومد دم در
ا. ت: شما
دختره: من دوست دخترشم و شما
تهیون: توضیح میدم
همون موقعه از کلمه توضیخ میدمش اعصابمو بدجور خذاب شد که جعبه ی کیک رو صورتش پرت کردم و زنجیر رو دوست دخترش
ا. ت: منم دوست دختر قبلیش بودم ولی یک فرد بهتری وارد زندگیم شده
از اپارتمان خارج شدم ی نفس عمیق کشیدم که کوشیم پیامک اومد
متن پیامک:
سر ساعت 3 تو پارک...... میبنمت اگر کسی بفهمه یا بات بیات هم جون تو هم جون جیمین در خطره و ار نیای دیگه جیمین رو در زندگیت نمیبینی
ا. ت: اخه کی از رابطه ی منو جیمین خبر داره
پیامک رو بستم و رفتم خونه
☆چه کسی به ا. ت پیامک داده
☆ایا ا. ت با دیدنش میتواند بشناستش یا
جواب این سوالات را در پارت بعدی میفهمید
حمایت کن کیوتیــــــ♡♡
من احساس می کنم فیک بد شده اگر بد شده بهم بگید تا برم سراغ فیک دیگه
۹.۵k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.