تکپارتی تهیونگ
🐻
تهیونگ :
امروز یه جلسه کاری دارم و ممکنه خیلی طول بکشه و خیلی خسته کننده و حوصله سربر باشه اما خب دیگه باید انجامش بدم.
تقریبا جلسه تهیونگ با کارمنداش تا شب طول کشید و تا برسه به خونه هم زمان زیادی میرفت.
ا/ت:
نمیدونم چرا ولی جواب تماس هامو نمیده البته از اینکه جلسه کاری داره و سرش شلوغه خبر دارم اما دیگه چرا جواب گوشیشو نمیده؟ با خودش نمیگه یه نفر نگرانش میشه؟ یه نفر دلواپسش میشه؟ واقعا که به فکر من نیست.و همینطور غر غر کردن تا ساعت 1 شب.
ا/ت:
واقعا خسته شدم هرچی زنگ میزنم جواب نمیده پیام میدم سین نمیکنه منتظر میمونم نمیاد خوابم گرفته دیگه خسته شدم بسه.
ا/ت هرچی انتظار و استرس کشید فایده ای نداشت و خبری از تهیونگ نبود تا اینکه بالاخره تصمیم گرفت بره رو تختش و بگیره بخوابه.
ساعت از یک شب گذشته بود تهیونگ تازه کاراش تموم شده بود پس برگشت خونه اما وقتی رسید همه برقا خاموش بود همه جا تاریک بود حدس میزد چون نصفه شبه ا/ت خوابه و برقا خاموشه پس نخواست روشنشون کنه تا سر و صدا نکنه و ا/ت بیدار نشه (چقد جنتلمنه اخههههه)اما گرسنش بود و از صب بابت کار طولانی مدتش هیچی نخورده بود رفت توآشپزخونه تا یه چیزی پیدا کنه برای خوردن و خب طبق روال عادی سر و صدا ایجاد کرد همین باعث شد ا/ت از خواب بپره اما ا/ت تعجب کرده بود و یه کمی هم ترسیده بود.
ا/ت:یعنی نصفه شبی این صدا ها از کجا میاد؟
فکر میکرد دزد اومده خونه و رفت سمت چوب بیسبال برش داشت و آروم آروم اومد پایین صدا از آشپزخونه میومد رفت و نزدیک شد و با همه ی زورش چوبو کوبید به سر آقا دزده اما آقا دزده تهیونگ بودددددد و ا/ت سره تهیونگو ناکار کرده بود.
با سر و صدای تهیونگ به خودش اومد.
تهیونگ :حواست کجاستتتت چرا زدیمممم؟؟؟
سرش خیلی درد گرفته بود(بشم🥲🥺) و باهات قهر بود. رفتی تا منت کشی کنی که آشتی کنه.
بار اول:
ناموفق
بار دوم:
ناموفق
بار سوم:
ا/ت:اگه بوست کنم؟
تهیونگ:بوسم کن
و بعد از رشوه دادن و نازشو کشیدن همه چیز به خیر و خوشی تموم شد و بار سوم موفق بود.
همین بوس بهتون🙂
✨🧚🏻♀️
تهیونگ :
امروز یه جلسه کاری دارم و ممکنه خیلی طول بکشه و خیلی خسته کننده و حوصله سربر باشه اما خب دیگه باید انجامش بدم.
تقریبا جلسه تهیونگ با کارمنداش تا شب طول کشید و تا برسه به خونه هم زمان زیادی میرفت.
ا/ت:
نمیدونم چرا ولی جواب تماس هامو نمیده البته از اینکه جلسه کاری داره و سرش شلوغه خبر دارم اما دیگه چرا جواب گوشیشو نمیده؟ با خودش نمیگه یه نفر نگرانش میشه؟ یه نفر دلواپسش میشه؟ واقعا که به فکر من نیست.و همینطور غر غر کردن تا ساعت 1 شب.
ا/ت:
واقعا خسته شدم هرچی زنگ میزنم جواب نمیده پیام میدم سین نمیکنه منتظر میمونم نمیاد خوابم گرفته دیگه خسته شدم بسه.
ا/ت هرچی انتظار و استرس کشید فایده ای نداشت و خبری از تهیونگ نبود تا اینکه بالاخره تصمیم گرفت بره رو تختش و بگیره بخوابه.
ساعت از یک شب گذشته بود تهیونگ تازه کاراش تموم شده بود پس برگشت خونه اما وقتی رسید همه برقا خاموش بود همه جا تاریک بود حدس میزد چون نصفه شبه ا/ت خوابه و برقا خاموشه پس نخواست روشنشون کنه تا سر و صدا نکنه و ا/ت بیدار نشه (چقد جنتلمنه اخههههه)اما گرسنش بود و از صب بابت کار طولانی مدتش هیچی نخورده بود رفت توآشپزخونه تا یه چیزی پیدا کنه برای خوردن و خب طبق روال عادی سر و صدا ایجاد کرد همین باعث شد ا/ت از خواب بپره اما ا/ت تعجب کرده بود و یه کمی هم ترسیده بود.
ا/ت:یعنی نصفه شبی این صدا ها از کجا میاد؟
فکر میکرد دزد اومده خونه و رفت سمت چوب بیسبال برش داشت و آروم آروم اومد پایین صدا از آشپزخونه میومد رفت و نزدیک شد و با همه ی زورش چوبو کوبید به سر آقا دزده اما آقا دزده تهیونگ بودددددد و ا/ت سره تهیونگو ناکار کرده بود.
با سر و صدای تهیونگ به خودش اومد.
تهیونگ :حواست کجاستتتت چرا زدیمممم؟؟؟
سرش خیلی درد گرفته بود(بشم🥲🥺) و باهات قهر بود. رفتی تا منت کشی کنی که آشتی کنه.
بار اول:
ناموفق
بار دوم:
ناموفق
بار سوم:
ا/ت:اگه بوست کنم؟
تهیونگ:بوسم کن
و بعد از رشوه دادن و نازشو کشیدن همه چیز به خیر و خوشی تموم شد و بار سوم موفق بود.
همین بوس بهتون🙂
✨🧚🏻♀️
۱.۱k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.