فیک تهیونگ 🐻 پارت ۱۲
از زبان ا/ت
تهیونگ گفت: از خونه ی میا و نامجون که برگشتی وسایلت رو برای سفر جمع کن ؛ اولین سفرمون رو برداره بریم
از خوشحالی بلند شدم و بغلش کردم و گفتم: حالا کجا قراره بریم ؟
گفت: پاریس
من عاشق پاریس هستم
تهیونگ رفت
ساعت ۷:۳۰PM
از زبان ا/ت
رفتم پایین که سوار ماشین بشم که برم
یهو یکی دستم رو گرفت
برگشتم و دیدم تهیونگ بود
گفت: من میرسونمت
گفتم: مگه خودت نگفتی که نگهبان میرسونمت ؟
گفت: برنامه عوض شد
رفتم توی ماشین تهیونگ
۲۵ دقیقه بعد
رسیدیم
هر دو پیاده شدیم
گفتم: تو کجا ؟
گفت: میام دنبال جیهوپ و نامجون
گفتم: برای چی ؟
گفت: پسرا قراره جمع بشیم خونه ی ما
گفتم باشه و رفتیم
در باز شد میا سریع پرید و بغلم کرد و گفت: خوش اومدی ا/ت جونممممممم
تشکر کردم
رفتیم داخل
نامجون و جیهوپ بلند شدن
از همه خداحافظی کردن
نامجون رو به میا کرد و گفت: خونه رو به گ°ا ندی
میا گفت: تو خرابکاری بعد به من میگی؟؟؟؟؟
پسرا رفتن و دخترا رفتیم لباس خواب هامون رو پوشیدم و اومدیم پیش هم
جیسو گفت: خب کی آهنگ میزاره ؟؟؟؟
میا گفت: ا/ت میذاره
گفتم: نههههه از طرف من حرف نزنید
میا گفت: بزار دیگه ا/ت
آهنگ گذاشتم و شروع کردیم به رقصیدن 💃🏻💃🏻
میا گفت: کی مشروب میخوره
منم گفتم میخوام که میا گفت: مگه تو ۱۸ سالت شده که میخوای؟؟؟؟؟؟
گفتم: باشه بابا ؛ پس آب پرتقال میخوام
گفت: الان میارم
از زبان تهیونگ
رسیدیم خونه و رفتیم داخل
منم رفتم مشروب آوردم
نامجون گفت: من نمیخورم وقتی میا نیست
شوگا گفت: باز تو چ°س کردی ؟؟ بخور بابا الان دخترا دارن حال میکنن تو داری غصه میخوری
داشتیم مشروب میخوردیم که یهو جیهوپ گفت: تهیونگ میگم ا/ت یکم بچه نیست که باهاش ازدواج کردی ؟؟
گفتم: واقعا فکر کردی برای خودش میخوامش ؟؟؟؟ منتظرم که ۱۸ سالش بشه و اموال پدرش رو بگیرم و ولش میکنم
جونگ کوک گفت: واقعا فکر اینو نمیکنی که چقدر ا/ت آسیب میبینه ؟؟؟؟؟؟
گفتم: چه فرقی به حال من داره
نامجون گفت: بسه بابا؛ تر نزنید تو شب قشنگمون
شوگا گفت: البته برای تو و تهیونگ قشنگ نیست چون همسرهاتون پیشتون نیستن
شب شد و خوابیدیم
صبح
از زبان ا/ت
بلند شدیم و صبحونه خوردیم ؛ جیسو گفت: باید برای هفته دیگه هم یه قرار بزاریم بریم بار
گفتم: هفته یردیکه من و تهیونگ نیستیم
میا گفت: کجا به سلامتی
گفتم: تهیونگ گفت دیشب که قراره به عنوان اولین مسافرتمون بریم پاریس
بعد از ظهر
از زبان ا/ت
پسرا اومدن
تهیونگ و نامجون نبودن
گفتم: پس تهیونگ و نامجون کجان ؟؟؟
جونگ کوک گفت: میا ؛ ا/ت همسر هاتون کارتون دارن
من و میا رفتیم بیرون دیدیم که هر کدومشون یه دسته گل دستشون بود
میا نامجون رو برد داخل حیاط پشتی
من و تهیونگ تنها موندیم
ازش تشکر کردم
که تهیونگ گفت: پس جایزه چی ؟؟
گفتم: دوبارههههههه؟؟؟؟؟؟
گفت: اره خب دیشب نبودی
گفتم: از دست تو
رفتم نزدیکش
از اونجایی که قدم کوچولو بود بهش نمی رسیدم
گفتم: خب بیا پایین که قدم برسه
اومد پایین و بوسیدمش
گفت: کی میشه که ۱۸ سالت بشه که من کارام رو بکنم ؛ الان خیلی سخته فقط بوس میشه
۵ روز بعد
از زبان ا/ت
رفتیم فرودگاه
از همه خداحافظی کردیم و رفتیم سوار هواپیما شدیم
تهیونگ گفت: میگم حالا که کسی نیست که مزاحم بشه نظرت چیه حرف اون شب جیمین رو انجام بدیم ؟
گفتم: نه نمیشه
گفت: یه مافیا اینا حالیش نمیشه
...
تهیونگ گفت: از خونه ی میا و نامجون که برگشتی وسایلت رو برای سفر جمع کن ؛ اولین سفرمون رو برداره بریم
از خوشحالی بلند شدم و بغلش کردم و گفتم: حالا کجا قراره بریم ؟
گفت: پاریس
من عاشق پاریس هستم
تهیونگ رفت
ساعت ۷:۳۰PM
از زبان ا/ت
رفتم پایین که سوار ماشین بشم که برم
یهو یکی دستم رو گرفت
برگشتم و دیدم تهیونگ بود
گفت: من میرسونمت
گفتم: مگه خودت نگفتی که نگهبان میرسونمت ؟
گفت: برنامه عوض شد
رفتم توی ماشین تهیونگ
۲۵ دقیقه بعد
رسیدیم
هر دو پیاده شدیم
گفتم: تو کجا ؟
گفت: میام دنبال جیهوپ و نامجون
گفتم: برای چی ؟
گفت: پسرا قراره جمع بشیم خونه ی ما
گفتم باشه و رفتیم
در باز شد میا سریع پرید و بغلم کرد و گفت: خوش اومدی ا/ت جونممممممم
تشکر کردم
رفتیم داخل
نامجون و جیهوپ بلند شدن
از همه خداحافظی کردن
نامجون رو به میا کرد و گفت: خونه رو به گ°ا ندی
میا گفت: تو خرابکاری بعد به من میگی؟؟؟؟؟
پسرا رفتن و دخترا رفتیم لباس خواب هامون رو پوشیدم و اومدیم پیش هم
جیسو گفت: خب کی آهنگ میزاره ؟؟؟؟
میا گفت: ا/ت میذاره
گفتم: نههههه از طرف من حرف نزنید
میا گفت: بزار دیگه ا/ت
آهنگ گذاشتم و شروع کردیم به رقصیدن 💃🏻💃🏻
میا گفت: کی مشروب میخوره
منم گفتم میخوام که میا گفت: مگه تو ۱۸ سالت شده که میخوای؟؟؟؟؟؟
گفتم: باشه بابا ؛ پس آب پرتقال میخوام
گفت: الان میارم
از زبان تهیونگ
رسیدیم خونه و رفتیم داخل
منم رفتم مشروب آوردم
نامجون گفت: من نمیخورم وقتی میا نیست
شوگا گفت: باز تو چ°س کردی ؟؟ بخور بابا الان دخترا دارن حال میکنن تو داری غصه میخوری
داشتیم مشروب میخوردیم که یهو جیهوپ گفت: تهیونگ میگم ا/ت یکم بچه نیست که باهاش ازدواج کردی ؟؟
گفتم: واقعا فکر کردی برای خودش میخوامش ؟؟؟؟ منتظرم که ۱۸ سالش بشه و اموال پدرش رو بگیرم و ولش میکنم
جونگ کوک گفت: واقعا فکر اینو نمیکنی که چقدر ا/ت آسیب میبینه ؟؟؟؟؟؟
گفتم: چه فرقی به حال من داره
نامجون گفت: بسه بابا؛ تر نزنید تو شب قشنگمون
شوگا گفت: البته برای تو و تهیونگ قشنگ نیست چون همسرهاتون پیشتون نیستن
شب شد و خوابیدیم
صبح
از زبان ا/ت
بلند شدیم و صبحونه خوردیم ؛ جیسو گفت: باید برای هفته دیگه هم یه قرار بزاریم بریم بار
گفتم: هفته یردیکه من و تهیونگ نیستیم
میا گفت: کجا به سلامتی
گفتم: تهیونگ گفت دیشب که قراره به عنوان اولین مسافرتمون بریم پاریس
بعد از ظهر
از زبان ا/ت
پسرا اومدن
تهیونگ و نامجون نبودن
گفتم: پس تهیونگ و نامجون کجان ؟؟؟
جونگ کوک گفت: میا ؛ ا/ت همسر هاتون کارتون دارن
من و میا رفتیم بیرون دیدیم که هر کدومشون یه دسته گل دستشون بود
میا نامجون رو برد داخل حیاط پشتی
من و تهیونگ تنها موندیم
ازش تشکر کردم
که تهیونگ گفت: پس جایزه چی ؟؟
گفتم: دوبارههههههه؟؟؟؟؟؟
گفت: اره خب دیشب نبودی
گفتم: از دست تو
رفتم نزدیکش
از اونجایی که قدم کوچولو بود بهش نمی رسیدم
گفتم: خب بیا پایین که قدم برسه
اومد پایین و بوسیدمش
گفت: کی میشه که ۱۸ سالت بشه که من کارام رو بکنم ؛ الان خیلی سخته فقط بوس میشه
۵ روز بعد
از زبان ا/ت
رفتیم فرودگاه
از همه خداحافظی کردیم و رفتیم سوار هواپیما شدیم
تهیونگ گفت: میگم حالا که کسی نیست که مزاحم بشه نظرت چیه حرف اون شب جیمین رو انجام بدیم ؟
گفتم: نه نمیشه
گفت: یه مافیا اینا حالیش نمیشه
...
۱۳.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.