پسر عموی مغرورم
پسر عموی مغرورم
Part5
+اوکی
آت ویو
خریدامون و کردیم و رفتیم خونه ی ما
+مااومدیم
_سلام
&سلام
_سلام فسقلی
&هی خدا
+اون دوتا کی رفتن
_اونا قبل از اینکه از خونه بزنی بیرون رفتن
+آها پس من و آنا میرم وسایلارو بذاریم بالا تا بعد ناهار درست کنیم
_نه نیاز نیست زن گ زدم به تهیونگ گفتم بیاد اینجا غذاهم سرراش بگیره بیاره
+آها پس چه بهتر منم حوصله ی غذا درست کردن نداشتم
&اوهوم عالی شد اونی☺️
+تو چت شده؟
&من؟؟
+اره
&فقط خوشحالم دیگه لازم نیست غذا درست کنم
_(درحالیکه سرش تو گوشیه)اره جونه عمت
&بیشعورررر
_اخ چرا میزنی تو سرم فسقلی دردم اومد
+دیو گنده با دوستم چیکار داری؟
_چی من!؟
(جونگ کوک افتاد دنبال آت)
+غلط کردم
_وایسا ببینم بیشعور کثافت
+خب مگه دروغ گفتم
_یه دیو گنده ای نشونت بدم
+بخدا غلط کردم گ.و.ه.خ.ر.د.م
_هه گیرت انداختم
درست الان من افتاده بودم روی تخت و جونگ کوک روم بود یهو آنا و تهیونگ و دیدم که دارن آزمون عکس میگیرن
+هی اونجارو
_چی...وایسین ببینم اون عکسارو پاک میکنین
&که من کوتولم
÷که به آنا میگی کوتوله😂
_هی اون عکسا که چیزی نیست من از شما چیز بدتری دارم
÷چی مثلاً
&راست میگه
_راست میگید هیچی ندارم ولی پیدا میکنم
÷&😂😂
_زهر مار
+هی شما جونگ کوک مظلوم رو تنها گیر آوردید دارید بهش زور میگید
&اوخی دلم رفت واسه عشقتون
+_جان؟
&هیچی
÷این آنا بزرگه ی ما فکر کرده شما عاشق همید
+انا؟
_فسقلی؟
&هوف حالا من یک غلطی کردم اصلا الان میگم که شما از هم متنفرید خوبه؟
_متنفرم که نه ولی یک دوست میتونی بگی
+باهات موافقم کوکی
÷کوکی؟
+اصلا آقای جیْون جانگ کوک خوبه
&هی تهیونگ
_شما دوتا ولی دوروزه شدید خاله و عمو😂
+به نکته ی ظریفی اشاره کردی😂
÷راستی ناهارامون
&وای من گشنمه
بعد از ناهار
_خیلی خوب بود
&واقا عالی بود
+مخصوصا با سوجو خیلی چسبید
÷اره
+وای ساعت۴هست من باید ساعت۷اونجا با شم جونگ کوک آماده شو توهم
_منکه آماده شدنم سریعه
&راستی من همراهم تهیونگه
+اوکی... من میرم بخوابم خیلی خستم
رفتم بگیرم بخوابم اما خوابم نمیومد فقط یاد اون دوتا چشم سیاه مثل شبش میفتادم فکر کنم فهمیده باشید کی و میگم درست جونگ کوک من خیلی وقته عاشقشم و نمیدونم چی منع میشه که بهش اعتراف نکنم؟
امیدوارم خوشتون او مده باشه🫰🏻
Part5
+اوکی
آت ویو
خریدامون و کردیم و رفتیم خونه ی ما
+مااومدیم
_سلام
&سلام
_سلام فسقلی
&هی خدا
+اون دوتا کی رفتن
_اونا قبل از اینکه از خونه بزنی بیرون رفتن
+آها پس من و آنا میرم وسایلارو بذاریم بالا تا بعد ناهار درست کنیم
_نه نیاز نیست زن گ زدم به تهیونگ گفتم بیاد اینجا غذاهم سرراش بگیره بیاره
+آها پس چه بهتر منم حوصله ی غذا درست کردن نداشتم
&اوهوم عالی شد اونی☺️
+تو چت شده؟
&من؟؟
+اره
&فقط خوشحالم دیگه لازم نیست غذا درست کنم
_(درحالیکه سرش تو گوشیه)اره جونه عمت
&بیشعورررر
_اخ چرا میزنی تو سرم فسقلی دردم اومد
+دیو گنده با دوستم چیکار داری؟
_چی من!؟
(جونگ کوک افتاد دنبال آت)
+غلط کردم
_وایسا ببینم بیشعور کثافت
+خب مگه دروغ گفتم
_یه دیو گنده ای نشونت بدم
+بخدا غلط کردم گ.و.ه.خ.ر.د.م
_هه گیرت انداختم
درست الان من افتاده بودم روی تخت و جونگ کوک روم بود یهو آنا و تهیونگ و دیدم که دارن آزمون عکس میگیرن
+هی اونجارو
_چی...وایسین ببینم اون عکسارو پاک میکنین
&که من کوتولم
÷که به آنا میگی کوتوله😂
_هی اون عکسا که چیزی نیست من از شما چیز بدتری دارم
÷چی مثلاً
&راست میگه
_راست میگید هیچی ندارم ولی پیدا میکنم
÷&😂😂
_زهر مار
+هی شما جونگ کوک مظلوم رو تنها گیر آوردید دارید بهش زور میگید
&اوخی دلم رفت واسه عشقتون
+_جان؟
&هیچی
÷این آنا بزرگه ی ما فکر کرده شما عاشق همید
+انا؟
_فسقلی؟
&هوف حالا من یک غلطی کردم اصلا الان میگم که شما از هم متنفرید خوبه؟
_متنفرم که نه ولی یک دوست میتونی بگی
+باهات موافقم کوکی
÷کوکی؟
+اصلا آقای جیْون جانگ کوک خوبه
&هی تهیونگ
_شما دوتا ولی دوروزه شدید خاله و عمو😂
+به نکته ی ظریفی اشاره کردی😂
÷راستی ناهارامون
&وای من گشنمه
بعد از ناهار
_خیلی خوب بود
&واقا عالی بود
+مخصوصا با سوجو خیلی چسبید
÷اره
+وای ساعت۴هست من باید ساعت۷اونجا با شم جونگ کوک آماده شو توهم
_منکه آماده شدنم سریعه
&راستی من همراهم تهیونگه
+اوکی... من میرم بخوابم خیلی خستم
رفتم بگیرم بخوابم اما خوابم نمیومد فقط یاد اون دوتا چشم سیاه مثل شبش میفتادم فکر کنم فهمیده باشید کی و میگم درست جونگ کوک من خیلی وقته عاشقشم و نمیدونم چی منع میشه که بهش اعتراف نکنم؟
امیدوارم خوشتون او مده باشه🫰🏻
۱۱۳
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.