عشق سخت پارت ۱۶
ویو فلیکس
چند روز که سارینا باهام حرف نمیزنه ، غذا هم نمیخوره
وقتی باهاش حرف میزنم جوابمو نمیده و همینجوری به یه جا خیره میشه
الان براش صبحونه آماده کردم میخوام براش ببرم
بعد از اینکه در زدم رفتم داخل
فلیکس:صبحت بخیر عشقم، بیا برات صبحونه آماده کردم
سارینا:..... ،
فلیکس:چرا حرف نمیزنی
سارینا:......،
فلیکس: من میرم بیرون یه کاری دارم، لطفا یه چیزی بخور
و پاشد و پیشونی سارینا رو بوسید و رفت
ویو سارینا
چند روز هیچی نمیخورم و سعی میکنم با فلیکس حرف نزنم، خسته شدم چرا بخاطر اینکه رفتم با اون مرده رقصیدم باهام همچین کاری کرد
دیگه نمیخوام بیشتر از این کشش بدم
یه چیزی خوردم و پاشدم رفتم یه دوش بگیر
ویو فلیکس
رفتم خرید کنم ، وقتی برگشتم رفتم بهش سر بزنم ، دیدم نیست ، همجا رو گشتم نبود ، برگشتم تو اتاقش یه صدایی از حموم اومد ، صداش کردم اما جواب نداد ، ترسیدم ، فکر کرم بلایی سر خودش میاره ، خواستم در رو باز کنم دیدم باز نمیشه ، بیشتر ترسید ، به در لگد میزم تا باز بشه، وقتی در باز شد با بدن نیمه ل.خ.ت سارینا مواجه شدم، ولی اهمیت ندادم و گفتم
فلیکس: دیونه شدی ، ترسیدم ، میفهمی ، اگه یه چیزیت میشد چی
سارینا:(بی صدا گریه میکنه)
فلیکس بغلش میکنه
فلیکس: اگه چیزیت بشه خودمو زنده نمیزارم
چند روز که سارینا باهام حرف نمیزنه ، غذا هم نمیخوره
وقتی باهاش حرف میزنم جوابمو نمیده و همینجوری به یه جا خیره میشه
الان براش صبحونه آماده کردم میخوام براش ببرم
بعد از اینکه در زدم رفتم داخل
فلیکس:صبحت بخیر عشقم، بیا برات صبحونه آماده کردم
سارینا:..... ،
فلیکس:چرا حرف نمیزنی
سارینا:......،
فلیکس: من میرم بیرون یه کاری دارم، لطفا یه چیزی بخور
و پاشد و پیشونی سارینا رو بوسید و رفت
ویو سارینا
چند روز هیچی نمیخورم و سعی میکنم با فلیکس حرف نزنم، خسته شدم چرا بخاطر اینکه رفتم با اون مرده رقصیدم باهام همچین کاری کرد
دیگه نمیخوام بیشتر از این کشش بدم
یه چیزی خوردم و پاشدم رفتم یه دوش بگیر
ویو فلیکس
رفتم خرید کنم ، وقتی برگشتم رفتم بهش سر بزنم ، دیدم نیست ، همجا رو گشتم نبود ، برگشتم تو اتاقش یه صدایی از حموم اومد ، صداش کردم اما جواب نداد ، ترسیدم ، فکر کرم بلایی سر خودش میاره ، خواستم در رو باز کنم دیدم باز نمیشه ، بیشتر ترسید ، به در لگد میزم تا باز بشه، وقتی در باز شد با بدن نیمه ل.خ.ت سارینا مواجه شدم، ولی اهمیت ندادم و گفتم
فلیکس: دیونه شدی ، ترسیدم ، میفهمی ، اگه یه چیزیت میشد چی
سارینا:(بی صدا گریه میکنه)
فلیکس بغلش میکنه
فلیکس: اگه چیزیت بشه خودمو زنده نمیزارم
۶.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.