پارت ۶۳ : از روش بلند شدم و رفتم عقب .
پارت ۶۳ : از روش بلند شدم و رفتم عقب .
به دستام نگا کردم . از انگشتام خون میریخت و دستام میلرزید .
درد خفیفی داخل دستام بود و روی دستام میسوختن .
نفس نفس میزدم .
سریع رفتم سمت در و درو باز کردم .
از پله ها پایین رفتم . قطره قطره خون رو زمین میریخت .
سمت ماشین رفتم و درو باز کردم و نشستم تو ماشین .
با پشت دست چپم روی لبامو تمیز کردم و نگاش کردم .
بعد از ده ثانیه ماشینو روشن کردم و راه افتادم .
تمام نوک انگشتام با هر لمسی میسوختن ولی اهمیت نمیدادم .
نفهمیدم چطوری رسیدم خونم.
پیاده شدم و رفتم تو خونه . با کمک دیوار ها خودم به آشپزخونه رسوندم و از کابینت بالا جعبه قرص رو برداشتم .
فقط میخواستم ازین درد خلاص شم .
تا خواستم قرصو تو دهنم بزارم که چشمام سیاهی رفت و اختیار بدنمو از دست دادم و روی زمین افتادم و به کابینت تکیه دادم .
تمام قرص های توی قوطی ریخت رو زمین .
چشمام نیمه باز بود و هیچی بجز درد تو وجودم حس نمیکردم و نفهمیدم چیشد .
( وی )
ساعت های نه و نیم بود که بلند شدم برم خونه اعضا .
یک پالتو سیاه پوشیدم و رفتم بیرون خونه .
سوار ماشین شدم و رفتم .
رسیدم جلو خونه پیاده شدم و رفتم در زدم .
در باز شد . جیهوپ بود .
رفتم تو خونه که همه منو با تعجب دیدن .
جیهوپ گفت : س سلام من : سلام جونگ کوک : ت تو اینجا چیکار میکنی؟؟!من : چی؟؟نامجون : مگه نباید پیش نایکا باشی تو ؟؟؟!من : قرار شد جیمین بره .... مگه نگفتم جین : نه نگفتی من : جیمین زنگ زد گفت من امشب میرم جونگ کوک : پس چرا تلفنشو جواب نمیده ؟؟.
با این حرفش تعجب کردم و گفتم : چ چی ؟؟! جین : ما بیشتر از پنج باره بهش زنگ میزنیم ولی....جواب نمیده .
جونگ کوک با سرعت پالتو رو مبل رو برداشت و رفت بیرون .
نکنه چیزی شده ؟؟
( جونگ کوک )
به سمت ماشین رفتم و نشستم . با سرعت سمت خونش حرکت کردم . وقتی رسیدم با سرعت رفتم تو .
در خونش باز بود و رفتم داخل .
تو اشپزخونه رو نگا کردم که دیدم رو زمین افتاده بود و رد خون رو کابینت ها بود .
شوکه سمتش رفتم و رو زمین نشستم .دستاش خونی بود صورتش زخم شده بود .
اروم گفتم : جیمین...با خودت چیکار کردی ؟؟.
به وی زنگ زدم .
بعد یک زنگ برداشت و گفتم : وی تو برو پیش نایکا جیمین حال افتضاحی داره نمیتونه کاری بکنه وی : باشه ..چه اتفاقی براش افتاده ؟؟؟من : اه...نمیدونم...دوباره به خودش اسیب زده .
گوشیو قطع کردم و سریع قرصارو جمع کردم .
با یک دستمال دستاشو تمیز کردم .
رو دستاش یکم کبودی و دو سه تا زخم کوچیک که
کم خون میرفت بود .
صورتشو تمیز کردم . بلندش کردم و بردمش تو اتاق رو تخت گذاشتم و اومدم بیرون .
تمام خونای روی کابینت و دیواره هارو تمیز کردم و رفتم تو اتاقش .
دستامو زیر پا و گردنش کردم و بلندش کردم و بردمش تو ماشین .
سریع رسیدیم خونه .
فصل ۲
به دستام نگا کردم . از انگشتام خون میریخت و دستام میلرزید .
درد خفیفی داخل دستام بود و روی دستام میسوختن .
نفس نفس میزدم .
سریع رفتم سمت در و درو باز کردم .
از پله ها پایین رفتم . قطره قطره خون رو زمین میریخت .
سمت ماشین رفتم و درو باز کردم و نشستم تو ماشین .
با پشت دست چپم روی لبامو تمیز کردم و نگاش کردم .
بعد از ده ثانیه ماشینو روشن کردم و راه افتادم .
تمام نوک انگشتام با هر لمسی میسوختن ولی اهمیت نمیدادم .
نفهمیدم چطوری رسیدم خونم.
پیاده شدم و رفتم تو خونه . با کمک دیوار ها خودم به آشپزخونه رسوندم و از کابینت بالا جعبه قرص رو برداشتم .
فقط میخواستم ازین درد خلاص شم .
تا خواستم قرصو تو دهنم بزارم که چشمام سیاهی رفت و اختیار بدنمو از دست دادم و روی زمین افتادم و به کابینت تکیه دادم .
تمام قرص های توی قوطی ریخت رو زمین .
چشمام نیمه باز بود و هیچی بجز درد تو وجودم حس نمیکردم و نفهمیدم چیشد .
( وی )
ساعت های نه و نیم بود که بلند شدم برم خونه اعضا .
یک پالتو سیاه پوشیدم و رفتم بیرون خونه .
سوار ماشین شدم و رفتم .
رسیدم جلو خونه پیاده شدم و رفتم در زدم .
در باز شد . جیهوپ بود .
رفتم تو خونه که همه منو با تعجب دیدن .
جیهوپ گفت : س سلام من : سلام جونگ کوک : ت تو اینجا چیکار میکنی؟؟!من : چی؟؟نامجون : مگه نباید پیش نایکا باشی تو ؟؟؟!من : قرار شد جیمین بره .... مگه نگفتم جین : نه نگفتی من : جیمین زنگ زد گفت من امشب میرم جونگ کوک : پس چرا تلفنشو جواب نمیده ؟؟.
با این حرفش تعجب کردم و گفتم : چ چی ؟؟! جین : ما بیشتر از پنج باره بهش زنگ میزنیم ولی....جواب نمیده .
جونگ کوک با سرعت پالتو رو مبل رو برداشت و رفت بیرون .
نکنه چیزی شده ؟؟
( جونگ کوک )
به سمت ماشین رفتم و نشستم . با سرعت سمت خونش حرکت کردم . وقتی رسیدم با سرعت رفتم تو .
در خونش باز بود و رفتم داخل .
تو اشپزخونه رو نگا کردم که دیدم رو زمین افتاده بود و رد خون رو کابینت ها بود .
شوکه سمتش رفتم و رو زمین نشستم .دستاش خونی بود صورتش زخم شده بود .
اروم گفتم : جیمین...با خودت چیکار کردی ؟؟.
به وی زنگ زدم .
بعد یک زنگ برداشت و گفتم : وی تو برو پیش نایکا جیمین حال افتضاحی داره نمیتونه کاری بکنه وی : باشه ..چه اتفاقی براش افتاده ؟؟؟من : اه...نمیدونم...دوباره به خودش اسیب زده .
گوشیو قطع کردم و سریع قرصارو جمع کردم .
با یک دستمال دستاشو تمیز کردم .
رو دستاش یکم کبودی و دو سه تا زخم کوچیک که
کم خون میرفت بود .
صورتشو تمیز کردم . بلندش کردم و بردمش تو اتاق رو تخت گذاشتم و اومدم بیرون .
تمام خونای روی کابینت و دیواره هارو تمیز کردم و رفتم تو اتاقش .
دستامو زیر پا و گردنش کردم و بلندش کردم و بردمش تو ماشین .
سریع رسیدیم خونه .
فصل ۲
۸۶.۵k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.