خون آشام من
ات :اوممممم کوکییییی(کوک پایین روی مبل نشسته برای همین ات مجبوری بلند تر حرف بزنه)
کوک:بلههههههه
ات:بیاااااا
کوک:تو کارم داری تو بیاااااااا
ات:باشه اومدمممممم
ات رفت پایین روی مبل کنار کوک نشست و گفت
ات:میشه امشب بریم بیرون
کوک:نه
ات:چلا
کوک:چون نمیشه
ات:چرا خب بریم دیگه
کوک:مثلا کجا
ات:اممممم شهربازیییییییی
کوک:بزار فکر کنم
ات:
کوک:اوممممم باشه
ات:وای ملسییییی
کوک:اینم شد تشکر
ات:خب چیکار کنم
کوک:(یکم بهش نگاه کرد که ات فهمید چی میخواد)
ات:اها فهمیدم بانی کوکچولوی من بوس میخواد اخی کیوتتتت
کوک:هی انقدر به من نگو کوکچلو من بد…
ات:(نزاشت حرفش کامل بشه و لب هاشو بوس کرد و بعد از ۵مین از هم جدا شدن
ویو کوک:
داشتم حرف میزدم که ات اومد بوسم کرد و نزاشت حرفمو کامل بزنم داشت ازم جدا میشد که کمرشو گرفتم و به خودم نزدیک ترش کردم و بوسیدمش بعد از ۵مین میزد به شونه هام که ولش کردم که دوتامون به نفس نفس افتاده بودیم بعدش ات بغلم کرد و رفت حاضر شد که بریم شهربازی…….
خب از این به بعد میخوام شرطی کنم🙃
کامنت:۱۵
لایکها:۱۵
از این به بعد یکی یکی یا دوتا دوتا شرطا میره بالا
کوک:بلههههههه
ات:بیاااااا
کوک:تو کارم داری تو بیاااااااا
ات:باشه اومدمممممم
ات رفت پایین روی مبل کنار کوک نشست و گفت
ات:میشه امشب بریم بیرون
کوک:نه
ات:چلا
کوک:چون نمیشه
ات:چرا خب بریم دیگه
کوک:مثلا کجا
ات:اممممم شهربازیییییییی
کوک:بزار فکر کنم
ات:
کوک:اوممممم باشه
ات:وای ملسییییی
کوک:اینم شد تشکر
ات:خب چیکار کنم
کوک:(یکم بهش نگاه کرد که ات فهمید چی میخواد)
ات:اها فهمیدم بانی کوکچولوی من بوس میخواد اخی کیوتتتت
کوک:هی انقدر به من نگو کوکچلو من بد…
ات:(نزاشت حرفش کامل بشه و لب هاشو بوس کرد و بعد از ۵مین از هم جدا شدن
ویو کوک:
داشتم حرف میزدم که ات اومد بوسم کرد و نزاشت حرفمو کامل بزنم داشت ازم جدا میشد که کمرشو گرفتم و به خودم نزدیک ترش کردم و بوسیدمش بعد از ۵مین میزد به شونه هام که ولش کردم که دوتامون به نفس نفس افتاده بودیم بعدش ات بغلم کرد و رفت حاضر شد که بریم شهربازی…….
خب از این به بعد میخوام شرطی کنم🙃
کامنت:۱۵
لایکها:۱۵
از این به بعد یکی یکی یا دوتا دوتا شرطا میره بالا
۲.۶k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.