p45من جزو خاطرات بدت بودم؟
پارت 45
من جزو خاطرات بدت بودم؟
---------------------------
نام:اصلا هیچی....هیچ ادرسی از باندش نیست ...هیچی نمیتونم ازشون پیدا کنم ک بدرد بخور باشه...
چند روز گذشته بود و جین و یوری تونسته بودن تقریبا تونسته بودن همه رو ب جز یونگی متقائد کنن ک بهشون کمک کنن نامجون راحت تر از جیمین باور مرد و داشت تموم تلاشش رو میکرد تا بهشون کمک کنه و بقیه ی ی اعضا فقط طوری نگاشون کردن ک انگار دیوونن...ولی این باعث نشد از امید یوری چیزی کم بشه ...جین هم ب توانایی های نامجون باور داشت ولی همه چی اونطور ک میخواستن پیش نمیرفت....
جیمین:یعنی حتی راجب مکانی ک توش قمار میزنن هم ننوشته؟
نام; وقتی اینقد معروف و خشنن حتما همیشه مکانشون رو عوض میکنن...اینطوری پلیس نمیتونه پیداشون کنه...واقعا فکر همه جاشو کردن...
جی هوپ; وقتی پلیس نمیتونه پیداشون کنه انتظار دارین از ما کاری بر بیاد؟
جین; من ک دیگه نمیدونم چیکار کنم ...ای کاش سوا جای قایم شدن ی کمکی بهمون میکرد...
یوری ک تا اون لحظه ساکت بود بلاخره ب حرف اومد
یوری;مگه اینکه سوا خودش ی نقشه داشته باشه...
جونگکوک; یوری...میدونم از دست دادن سوا برات سخت بود ولی ما هنوز مطمئن نیستیم ک زنده باشه....
جونگ کوک خیلی شانس اورد ک یور متوجه حرفش نشده بود چون یوری سریع از اتاق رفت بیرون
پسرا ک متعجب شده بودن ب هم نگاه کرردن و نامجون هم دوباره مشغول لبتابش شد ...
یوری بعد از چند دیقه با پرونده ی سوا وارد اتاق شد
+اگ از توی اینترنت نمیتونیم چیزی پیدا کنیم بای بریم سراغ کسی ک خودش این ماجرا رو درست کرده....
جین: احتمالا که منظورت اون قاتل روانی نیست؟
یوری:نع اسکل...مگه احمقم برم سراغ اون...قبلش باید وصیت نامه ام رو بنویسم...تازه با اینکار همه چیزو نابود میکنیم...اگه اون بفهمه ک ما میدونیم سوا زندس زیر یه ثانیه گردن هممون رو میزنه....
جین; پس کی؟
یوری: دکتر لی....اون عوضی گواهی مرگ سوا رو جعل کرده...شاید بتونیم از زیر زبونش حرف بکشیم...
نام;این باندی ک تو میگی حتما بیشتر از چیزی ک تصورشو میکنی بهش پول داده ک راضی ب همچین کاری شده....شاید ما هم بتونیم بهش پول بدیم....
جونگکوک در حالی ک قلنج هاشو میشکوند
کوک; تازه اگ پول جواب نده میتونیم از روش دیگه ای استفاده کنیم...خیلی وقته همه چی داره کسل کننده پیش میره...
-----------------------------
یوری: همینجاس
نامجون روی ماشین ترمز کرد تا بچه ها پیاده شن....اونطور ک همه مشکی پوشیده بودن و با ی سیس گنگ طور از ماشین پیاده شدن هرکی میدیدشون فکر میکرد ک واسه دعوا اومدن...ک البته این خواسته ی جونگ کوک وجین بود...ولی یوری و نامجون ترجیح میدادن بی سر و صدا و با صحبت حلش کنن...جین هم ک همیشه پایه ی دعوا بود در کمال تعجب پسرا با نظر یوری موافقت کرد ک باعث شد حسابی از کوک و ته ته تیکه بخوره...
خوشبختانه از شانس خوبشون یونگی توی اتاقش خواب بود و چون جیمین میدونست جواب یونگی چیه بهش گفتن ک دارن میرن بیرون و اگ بخواد اونم میتونه باهاشون بیاد....
ولی یونگی طبق معمول با یه فوش و پرت کردن بالشت ب سمت جیمین بهش جواب محترمانشو داد و الان هم بچه ها با کمک نامجون و لبتاب فوق العاده اش جلوی در خونه ی دکتر لی بودن...
جی هوپ; میخواین تا ابد بیایستین اینجا و ب خونه اش نگاه کنین؟پاشین بریم دیگه ...
دعوا تو راهه دوزتان....ملاقه هاتون رو اماده کنین
من جزو خاطرات بدت بودم؟
---------------------------
نام:اصلا هیچی....هیچ ادرسی از باندش نیست ...هیچی نمیتونم ازشون پیدا کنم ک بدرد بخور باشه...
چند روز گذشته بود و جین و یوری تونسته بودن تقریبا تونسته بودن همه رو ب جز یونگی متقائد کنن ک بهشون کمک کنن نامجون راحت تر از جیمین باور مرد و داشت تموم تلاشش رو میکرد تا بهشون کمک کنه و بقیه ی ی اعضا فقط طوری نگاشون کردن ک انگار دیوونن...ولی این باعث نشد از امید یوری چیزی کم بشه ...جین هم ب توانایی های نامجون باور داشت ولی همه چی اونطور ک میخواستن پیش نمیرفت....
جیمین:یعنی حتی راجب مکانی ک توش قمار میزنن هم ننوشته؟
نام; وقتی اینقد معروف و خشنن حتما همیشه مکانشون رو عوض میکنن...اینطوری پلیس نمیتونه پیداشون کنه...واقعا فکر همه جاشو کردن...
جی هوپ; وقتی پلیس نمیتونه پیداشون کنه انتظار دارین از ما کاری بر بیاد؟
جین; من ک دیگه نمیدونم چیکار کنم ...ای کاش سوا جای قایم شدن ی کمکی بهمون میکرد...
یوری ک تا اون لحظه ساکت بود بلاخره ب حرف اومد
یوری;مگه اینکه سوا خودش ی نقشه داشته باشه...
جونگکوک; یوری...میدونم از دست دادن سوا برات سخت بود ولی ما هنوز مطمئن نیستیم ک زنده باشه....
جونگ کوک خیلی شانس اورد ک یور متوجه حرفش نشده بود چون یوری سریع از اتاق رفت بیرون
پسرا ک متعجب شده بودن ب هم نگاه کرردن و نامجون هم دوباره مشغول لبتابش شد ...
یوری بعد از چند دیقه با پرونده ی سوا وارد اتاق شد
+اگ از توی اینترنت نمیتونیم چیزی پیدا کنیم بای بریم سراغ کسی ک خودش این ماجرا رو درست کرده....
جین: احتمالا که منظورت اون قاتل روانی نیست؟
یوری:نع اسکل...مگه احمقم برم سراغ اون...قبلش باید وصیت نامه ام رو بنویسم...تازه با اینکار همه چیزو نابود میکنیم...اگه اون بفهمه ک ما میدونیم سوا زندس زیر یه ثانیه گردن هممون رو میزنه....
جین; پس کی؟
یوری: دکتر لی....اون عوضی گواهی مرگ سوا رو جعل کرده...شاید بتونیم از زیر زبونش حرف بکشیم...
نام;این باندی ک تو میگی حتما بیشتر از چیزی ک تصورشو میکنی بهش پول داده ک راضی ب همچین کاری شده....شاید ما هم بتونیم بهش پول بدیم....
جونگکوک در حالی ک قلنج هاشو میشکوند
کوک; تازه اگ پول جواب نده میتونیم از روش دیگه ای استفاده کنیم...خیلی وقته همه چی داره کسل کننده پیش میره...
-----------------------------
یوری: همینجاس
نامجون روی ماشین ترمز کرد تا بچه ها پیاده شن....اونطور ک همه مشکی پوشیده بودن و با ی سیس گنگ طور از ماشین پیاده شدن هرکی میدیدشون فکر میکرد ک واسه دعوا اومدن...ک البته این خواسته ی جونگ کوک وجین بود...ولی یوری و نامجون ترجیح میدادن بی سر و صدا و با صحبت حلش کنن...جین هم ک همیشه پایه ی دعوا بود در کمال تعجب پسرا با نظر یوری موافقت کرد ک باعث شد حسابی از کوک و ته ته تیکه بخوره...
خوشبختانه از شانس خوبشون یونگی توی اتاقش خواب بود و چون جیمین میدونست جواب یونگی چیه بهش گفتن ک دارن میرن بیرون و اگ بخواد اونم میتونه باهاشون بیاد....
ولی یونگی طبق معمول با یه فوش و پرت کردن بالشت ب سمت جیمین بهش جواب محترمانشو داد و الان هم بچه ها با کمک نامجون و لبتاب فوق العاده اش جلوی در خونه ی دکتر لی بودن...
جی هوپ; میخواین تا ابد بیایستین اینجا و ب خونه اش نگاه کنین؟پاشین بریم دیگه ...
دعوا تو راهه دوزتان....ملاقه هاتون رو اماده کنین
۱۱.۵k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.