p5
راوی:
همون موقع سوهو رفت پیش ۲ دختر
و با مهربونی گفت:
دخترا برای شما ارباب تون کیه؟
(شما فکر کنید قیافه ی سوهو همون قیافه ی چا اون وو هست)
ات: هنوز نمیدونیم چون که دلمون نمیخواد کاغذ ها رو باز کنیم، هی پسر ارباب
تو کیه؟
سوهو لبخندی زد و گفت:
خب،خب، ارباب من یونگیه
ات: یا جد بنگتن چقد بد
یونا: حالا چرا انقد خوشحالی؟
من اگه جای تو بودم عر میزدم
سوهو از حرف یونا خنده اش گرفت و گفت:
حالا شما کاغذ هاتون رو باز کنید من جای شما دارم از کنجکاوی میمیرم
#شوگا
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
همون موقع سوهو رفت پیش ۲ دختر
و با مهربونی گفت:
دخترا برای شما ارباب تون کیه؟
(شما فکر کنید قیافه ی سوهو همون قیافه ی چا اون وو هست)
ات: هنوز نمیدونیم چون که دلمون نمیخواد کاغذ ها رو باز کنیم، هی پسر ارباب
تو کیه؟
سوهو لبخندی زد و گفت:
خب،خب، ارباب من یونگیه
ات: یا جد بنگتن چقد بد
یونا: حالا چرا انقد خوشحالی؟
من اگه جای تو بودم عر میزدم
سوهو از حرف یونا خنده اش گرفت و گفت:
حالا شما کاغذ هاتون رو باز کنید من جای شما دارم از کنجکاوی میمیرم
#شوگا
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۱.۷k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.