«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۳۶
اروم از اتاق بیرون رفتم
بدون شال و روسری
تهیونگ با اینکه خیلی مدرن و خارج رفتع بود ولی خیلی تعصبی بود
عروسکشو فقط برا خودش میخواست
عروسک خ ی م ه ش ب بازی بودم براش
با احتیاط از پله ها رفتم پایین
خونشون خیلی قشنگ بود
یه خونه ی بزرگ دوبلکس با تم سفید و سیاه
به پایین رسیدم
کسی تو حال نبود
اروم تو اتاقا سرک کشیدم
معلوم بود اتاق مهمون بودن و هیچ استفاده ی خاصی ازشون نمیشد
منو نباید میبرد تو یکی از این اتاقا؟!
نمیدونم
در یکی از اتاقا بسته بود
رنگ درشم فرق میکرد
بیخیال کنجکاوی شدم
طرف دیگه ی خونه حرکت کردم
هرچی نزدیک تر میشدم صدای اواز یه مرد بلند تر میومد
رسیدم به آشپز خونه
پارت: ۳۶
اروم از اتاق بیرون رفتم
بدون شال و روسری
تهیونگ با اینکه خیلی مدرن و خارج رفتع بود ولی خیلی تعصبی بود
عروسکشو فقط برا خودش میخواست
عروسک خ ی م ه ش ب بازی بودم براش
با احتیاط از پله ها رفتم پایین
خونشون خیلی قشنگ بود
یه خونه ی بزرگ دوبلکس با تم سفید و سیاه
به پایین رسیدم
کسی تو حال نبود
اروم تو اتاقا سرک کشیدم
معلوم بود اتاق مهمون بودن و هیچ استفاده ی خاصی ازشون نمیشد
منو نباید میبرد تو یکی از این اتاقا؟!
نمیدونم
در یکی از اتاقا بسته بود
رنگ درشم فرق میکرد
بیخیال کنجکاوی شدم
طرف دیگه ی خونه حرکت کردم
هرچی نزدیک تر میشدم صدای اواز یه مرد بلند تر میومد
رسیدم به آشپز خونه
۶۵۲
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.