p⁶
فلش بک:
کل داستان از یک شب معمولی شروع شد
تهیونگ و لیا همو دوست داشتن اون شب تهیونگ تو حال خودش نبود و اون اتفاق رخ داد بعد از یه مدت لیا به آمریکا رفت و ته عاشق ات شد و ازدواج کردن لیا هم اینو فهمید و اینجوری میکنه تا دل ته رو بدست بیاره
پایان فلش بک:
تهیونگ رفت بالا
ته:چرا اینطوری میکنی ات
ات: خودت چی فکر میکنی؟
ته: تو هم باید باور کنی؟
ات:پس چی
ته:دروغ میگه
ات:خب ول اون کنیم حالت تهوع گرفته بودم بیبی چک گذاشتم
ته:واااییییی یعنی دارم بابا میشمممممممممم
ات:اره شاید منم دارم مامان میشم
ته:ساعت چند میاد نتیجش
ات:حدودی ساعت ۸ (اونوقت ساعت۱۲ ظهر بود)
ته:اوووووووووووو خیلی دیره ولی صبر میکنیم
ات :اوهوم(لبخند)
ساعت ۸:
ات:ته
ته:جونم
ات: ساعت 8 هست
ته:بریم ببینیم
ات آوردش
ات:با شماره 3 این وریش میکنیم
ته:خوبه
1
2
3
تموم شد 😁
کرم دارم😐
به نظرتون حامله هست یا نه همه کامنت ها رو میخونم
کل داستان از یک شب معمولی شروع شد
تهیونگ و لیا همو دوست داشتن اون شب تهیونگ تو حال خودش نبود و اون اتفاق رخ داد بعد از یه مدت لیا به آمریکا رفت و ته عاشق ات شد و ازدواج کردن لیا هم اینو فهمید و اینجوری میکنه تا دل ته رو بدست بیاره
پایان فلش بک:
تهیونگ رفت بالا
ته:چرا اینطوری میکنی ات
ات: خودت چی فکر میکنی؟
ته: تو هم باید باور کنی؟
ات:پس چی
ته:دروغ میگه
ات:خب ول اون کنیم حالت تهوع گرفته بودم بیبی چک گذاشتم
ته:واااییییی یعنی دارم بابا میشمممممممممم
ات:اره شاید منم دارم مامان میشم
ته:ساعت چند میاد نتیجش
ات:حدودی ساعت ۸ (اونوقت ساعت۱۲ ظهر بود)
ته:اوووووووووووو خیلی دیره ولی صبر میکنیم
ات :اوهوم(لبخند)
ساعت ۸:
ات:ته
ته:جونم
ات: ساعت 8 هست
ته:بریم ببینیم
ات آوردش
ات:با شماره 3 این وریش میکنیم
ته:خوبه
1
2
3
تموم شد 😁
کرم دارم😐
به نظرتون حامله هست یا نه همه کامنت ها رو میخونم
۵.۹k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.