پارت ۱۲ تلخ و شیرین
من:
رفتم توی اتاقم .میخواستم آهنگ بسازم و البته به کمک کوکی. و این اولین بود. صداش کردم و به سرعت خودش رو رسوند. کوک: بله نفسم!جونم! من:کوکی کمک! کوکی:چه کمکی عجقم؟😍من:برای آهنگ پارت ۳رو هیچی به ذهنم نمیرسه. اومد و نشست کنارم؛برگه ها رو گرفت و یه نگاه کرد.
کوکی:اوههههه... قلبمممممم... من:چی چیشد؟خوبی؟قلبت درد میکنه؟کوکی:این برا منه نه؟. خواستم اذیتش کنم گفتم:نه. پوکر شد و نگام کرد. یکدفعه یه هیع بلند کشید و گفت:تو کس دیگه ای رو دوست داری؟یه مرد دیگه؟خیانت کردی به عشقم؟به من مشکوک بودی مگفتی انقدر دیونت نشم. من:هیییییی... نکشش جونگ کوک:چی نکشم؟اون چیزی که وسط خشتکمه؟. من:کوکییییییییییییی... بیتربیتتتتتتتتتتتتتت... جیییییینننن این چه بچه ای تربیت کردییییی؟؟؟😂😂😂. جین از اون ور گفت:خودمم نمیدونم.
کوکی:خیلی خب جدی شیم.اما تا اومد قیافه جدی بگیره دوباره ترکید از خند. دندوناش.از خندش و دندوناش لبخند ملیحی روی لبم نشست.کیوت لعنتی.خلاصه کلی سعی کرد جدی باشه اما نشد.بعد از نوشتن چند سطر رفتیم برای ناهار. قاشق چنگالا رو میکوبوندیم روی میز. چهره های همشون کیوت بود.برای شوخی و گرفتن حالشون محکم غذا رو گذاشتم روی میز و گفتم:کوفت جون کنید. جین:نمیشه هم کوفت کرد هم جون. من:چرا میشه. کوکی:آره میشه. مثل من و آیریس. لبای من جووون؛ لبای آیریس کوفت. من :عهههه حالا لبای من کوفت شد؟دیگه قهرم اصلا. که با داد و حالت خنده ای گفت: اوههههههه شششتتت،نوووووووو
که باعث شد همه بچه ها رژه برن به خصوص خودم و جیمین. شوگا:راستی آیریس به دوستات سر نمیزنی تو دیگه خواننده ای و باید با اونها باشی. مثل من و بی تی اس. تا روابطتون هم خوب بشه. من:آره فکر خوبیه باید وسایلم رو جم کنم دیگه. جونگ کوک:نهههههه پس من چی؟می خوای تنهام بذاری؟ من :کوکی آروم باش. نه من هیچوقت تو رو تنها نمیذارم. هیچی سخت نیست. ولی کوک دیگه خیلی رفته بود توی خودش و این رفتن من رو سختر میکرد.
#جذاب
رفتم توی اتاقم .میخواستم آهنگ بسازم و البته به کمک کوکی. و این اولین بود. صداش کردم و به سرعت خودش رو رسوند. کوک: بله نفسم!جونم! من:کوکی کمک! کوکی:چه کمکی عجقم؟😍من:برای آهنگ پارت ۳رو هیچی به ذهنم نمیرسه. اومد و نشست کنارم؛برگه ها رو گرفت و یه نگاه کرد.
کوکی:اوههههه... قلبمممممم... من:چی چیشد؟خوبی؟قلبت درد میکنه؟کوکی:این برا منه نه؟. خواستم اذیتش کنم گفتم:نه. پوکر شد و نگام کرد. یکدفعه یه هیع بلند کشید و گفت:تو کس دیگه ای رو دوست داری؟یه مرد دیگه؟خیانت کردی به عشقم؟به من مشکوک بودی مگفتی انقدر دیونت نشم. من:هیییییی... نکشش جونگ کوک:چی نکشم؟اون چیزی که وسط خشتکمه؟. من:کوکییییییییییییی... بیتربیتتتتتتتتتتتتتت... جیییییینننن این چه بچه ای تربیت کردییییی؟؟؟😂😂😂. جین از اون ور گفت:خودمم نمیدونم.
کوکی:خیلی خب جدی شیم.اما تا اومد قیافه جدی بگیره دوباره ترکید از خند. دندوناش.از خندش و دندوناش لبخند ملیحی روی لبم نشست.کیوت لعنتی.خلاصه کلی سعی کرد جدی باشه اما نشد.بعد از نوشتن چند سطر رفتیم برای ناهار. قاشق چنگالا رو میکوبوندیم روی میز. چهره های همشون کیوت بود.برای شوخی و گرفتن حالشون محکم غذا رو گذاشتم روی میز و گفتم:کوفت جون کنید. جین:نمیشه هم کوفت کرد هم جون. من:چرا میشه. کوکی:آره میشه. مثل من و آیریس. لبای من جووون؛ لبای آیریس کوفت. من :عهههه حالا لبای من کوفت شد؟دیگه قهرم اصلا. که با داد و حالت خنده ای گفت: اوههههههه شششتتت،نوووووووو
که باعث شد همه بچه ها رژه برن به خصوص خودم و جیمین. شوگا:راستی آیریس به دوستات سر نمیزنی تو دیگه خواننده ای و باید با اونها باشی. مثل من و بی تی اس. تا روابطتون هم خوب بشه. من:آره فکر خوبیه باید وسایلم رو جم کنم دیگه. جونگ کوک:نهههههه پس من چی؟می خوای تنهام بذاری؟ من :کوکی آروم باش. نه من هیچوقت تو رو تنها نمیذارم. هیچی سخت نیست. ولی کوک دیگه خیلی رفته بود توی خودش و این رفتن من رو سختر میکرد.
#جذاب
۶.۱k
۲۰ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.