عشق بی پایان ( پارت 22)
%: اممم... جونگ کوک... چیز...
_ : چیز چیه؟خب عین آدم حرفتو بزن
%: باشه، میخواستم بگم بیا امشب بریم خونه ی تهیونگ
_ : من نمیام و اگر من نیام توعم جایی نمیری
%: اولا ازت نظر نخواستم که بیای یا نه گفتم پاشو بریم دوما اینکه کجا میرم یا چیکار میکنم به خودم مربوطه
_ : منم بهت گفتم نمیام
%: بابا بیا من اونجا تنهام خب
_ : تهیونگ که هست
%: خدایا این آدم بود گذاشتی جلوی من باهاش حرف بزنم آخه؟ یه خرگوش خنگ چرا باید منظور منو بگیره؟
_ : یااا.. داری در مورد من حرف میزنیا
%: واقعا ؟نمیدونستم دارم در مورد خودم حرف میزنم ، عجیبه
_ : از وقتی عشقتو پیدا کردی بلبل زبون شدیا
%: بلبل زبون بودم، تا چشات دراد
_ : اههههه،باشه بابا میام، حوصله ی بحث با تو یکیو ندارم
%: نبایدم داشته باشی چون برای هر حرفی که بزنی من یه جواب دارم 🙃
_ : خرگوش خنگ ها؟ 😐
%: آره کجاشو دیدی... لقب های بیشتری هم قراره بگیری 😁
_ : میشه فقط بریم تا تبدیل به یه حیوون دیگه نشدم
%: 🤣😂
_ : به چی میخندی
%: به اینکه خیلی بامزه ای 🤣
$: لیا بیا دیگهه
%: ای وای تهیونگ.... اومدم ته
_ : ته؟ 😳
%: خب مگه چیه ؟
_ : وای وقتی یه شبه از تهیونگ تبدیل میشه به ته باید چی بگم من؟
%: هیچی فقط بشین و نگا کن، حالا پاشو بریم
_ : بلندم کن، حوصله ی بلند شدن ندارم
%: چی میگی ؟من وزن خودمو به زور تحمل میکنم اونوقت توهم بیای رو من دیگع چی میشه؟
_ : اسکل خنگ منظورم این بود که دستمو بگیری
%: آهان خب بیا بلند شو
_ : ولی واقعا افکار مریضی داری
%: آدم از تو هر توقعی میتونه داشته باشه
_ : واقعا؟
%: اوهوم
و کوک شروع کرد به قلقلک دادن لیا
%: نکن... نکن تروخدا... نکن دلم درد گرفت... نکن 😂😂🤣🤣
$: چیکار دارید میکنید شماها؟
_ : کوری؟
%: از تو سالتمتره
$: دارم میبینم ولی چرا وقتی میگم بیاید بریم نمیاید؟
%: تقصیر اون بود
_ : چرت نگو
$: درست صحبت کن، خودم میدونم همش تقصیر جونگ کوکه
_ : تهیونگ یه سوال ازت میپرسم اگر واقعا یه زمانی دوستت بودم جواب بده
$: بگو
_ : قبل از لیا با چنتا دختر بودی
%: این دیگه چه سوالیه که میپرسی؟ به خودش مربوطه
_ : نه، میخوام جواب بده، تو اگر واقعا دوسش داشته باشی نباید بعد از جواب این سوال ولش کنی
$: من جواب این سوالو فقط به خود لیا میگم
_ : آهان... اونوقت کی؟
$: همین امشب
%: تهیونگ واقعا من نمیخوام بهم جواب بدی، اصلا برام مهم نیست
_ : حرف نزن، من که میدونم الان داری از حسودی میترکی
%: نه خیر، اصلنم اینجوری نیست
$: حالا فعلا بیاید بریم خونه، برید سوار ماشین شید
%: اممم... من کجا بشینم
$: بیا کنار من بشین لیا
_ : نهخیر... خودش برادر داره بیا کناره من
$: اگه تو برادرشی من دوس پسرشم
_ : بعد برادر نزدیکتره یا دوس پسر؟
$: تو که برادر واقعیش نیستی.... پدرتون یکیه، فقط همین
_ : حالا تو نشو کاسه ی داغتر از آش، اینارو میگی پسفردا هی به من میگه
%: بسه دیگه... اصن من با تاکسی میام
_ : ساعت 1 نصفه شب؟ خود راننده تاکسی هم اینموقع شب بیدار نیست بعد تو میخوای با تاکسی بری؟
$: لیا یه جا بشین ولی نمیذارم خودت بری، خطرناکه
%: آخه کجا بشینم؟ هر جا بشینم یکی ناراحت میشه
$: باشه من ناراحت نمیشم، پیش جونگ کوک بشین
%: مرسی ببر کیوت من 😍
_ : لیا بشین سریع حالم داره بهم میخوره از این حرفاتون
%: باشه پس منم میرم پیش تهیونگ میشینم
_ : باشه ببخشید بیا بشین
و بعد از 1 ساعت رسیدن خونه ی تهیونگ
_ : تهیونگ یه اتاق به ما بده
$: به ما؟
_ : نه پس لیا پیش تو بخوابه
$: خنگول منظورم اینه تو پیش من بخواب لیام بره تو اتاق مهمان
_ : من عمرا پیش تو بخوابم
%: بسه جونگ کوک اه
%: بذار یه کاری کنیم ، من شب پیش تهیونگ میخوابم، جونگ کوکم اتاق مهمان
_ : خل شدی لیا؟
%: راه دیگه ای نیست
_ : نه خیر ما پیش هم میخوابیم
$:پس برو لباساتو عوض کن
$: شب بخیر لیا
%: شب بخیر تهیونگ....
_ : چیز چیه؟خب عین آدم حرفتو بزن
%: باشه، میخواستم بگم بیا امشب بریم خونه ی تهیونگ
_ : من نمیام و اگر من نیام توعم جایی نمیری
%: اولا ازت نظر نخواستم که بیای یا نه گفتم پاشو بریم دوما اینکه کجا میرم یا چیکار میکنم به خودم مربوطه
_ : منم بهت گفتم نمیام
%: بابا بیا من اونجا تنهام خب
_ : تهیونگ که هست
%: خدایا این آدم بود گذاشتی جلوی من باهاش حرف بزنم آخه؟ یه خرگوش خنگ چرا باید منظور منو بگیره؟
_ : یااا.. داری در مورد من حرف میزنیا
%: واقعا ؟نمیدونستم دارم در مورد خودم حرف میزنم ، عجیبه
_ : از وقتی عشقتو پیدا کردی بلبل زبون شدیا
%: بلبل زبون بودم، تا چشات دراد
_ : اههههه،باشه بابا میام، حوصله ی بحث با تو یکیو ندارم
%: نبایدم داشته باشی چون برای هر حرفی که بزنی من یه جواب دارم 🙃
_ : خرگوش خنگ ها؟ 😐
%: آره کجاشو دیدی... لقب های بیشتری هم قراره بگیری 😁
_ : میشه فقط بریم تا تبدیل به یه حیوون دیگه نشدم
%: 🤣😂
_ : به چی میخندی
%: به اینکه خیلی بامزه ای 🤣
$: لیا بیا دیگهه
%: ای وای تهیونگ.... اومدم ته
_ : ته؟ 😳
%: خب مگه چیه ؟
_ : وای وقتی یه شبه از تهیونگ تبدیل میشه به ته باید چی بگم من؟
%: هیچی فقط بشین و نگا کن، حالا پاشو بریم
_ : بلندم کن، حوصله ی بلند شدن ندارم
%: چی میگی ؟من وزن خودمو به زور تحمل میکنم اونوقت توهم بیای رو من دیگع چی میشه؟
_ : اسکل خنگ منظورم این بود که دستمو بگیری
%: آهان خب بیا بلند شو
_ : ولی واقعا افکار مریضی داری
%: آدم از تو هر توقعی میتونه داشته باشه
_ : واقعا؟
%: اوهوم
و کوک شروع کرد به قلقلک دادن لیا
%: نکن... نکن تروخدا... نکن دلم درد گرفت... نکن 😂😂🤣🤣
$: چیکار دارید میکنید شماها؟
_ : کوری؟
%: از تو سالتمتره
$: دارم میبینم ولی چرا وقتی میگم بیاید بریم نمیاید؟
%: تقصیر اون بود
_ : چرت نگو
$: درست صحبت کن، خودم میدونم همش تقصیر جونگ کوکه
_ : تهیونگ یه سوال ازت میپرسم اگر واقعا یه زمانی دوستت بودم جواب بده
$: بگو
_ : قبل از لیا با چنتا دختر بودی
%: این دیگه چه سوالیه که میپرسی؟ به خودش مربوطه
_ : نه، میخوام جواب بده، تو اگر واقعا دوسش داشته باشی نباید بعد از جواب این سوال ولش کنی
$: من جواب این سوالو فقط به خود لیا میگم
_ : آهان... اونوقت کی؟
$: همین امشب
%: تهیونگ واقعا من نمیخوام بهم جواب بدی، اصلا برام مهم نیست
_ : حرف نزن، من که میدونم الان داری از حسودی میترکی
%: نه خیر، اصلنم اینجوری نیست
$: حالا فعلا بیاید بریم خونه، برید سوار ماشین شید
%: اممم... من کجا بشینم
$: بیا کنار من بشین لیا
_ : نهخیر... خودش برادر داره بیا کناره من
$: اگه تو برادرشی من دوس پسرشم
_ : بعد برادر نزدیکتره یا دوس پسر؟
$: تو که برادر واقعیش نیستی.... پدرتون یکیه، فقط همین
_ : حالا تو نشو کاسه ی داغتر از آش، اینارو میگی پسفردا هی به من میگه
%: بسه دیگه... اصن من با تاکسی میام
_ : ساعت 1 نصفه شب؟ خود راننده تاکسی هم اینموقع شب بیدار نیست بعد تو میخوای با تاکسی بری؟
$: لیا یه جا بشین ولی نمیذارم خودت بری، خطرناکه
%: آخه کجا بشینم؟ هر جا بشینم یکی ناراحت میشه
$: باشه من ناراحت نمیشم، پیش جونگ کوک بشین
%: مرسی ببر کیوت من 😍
_ : لیا بشین سریع حالم داره بهم میخوره از این حرفاتون
%: باشه پس منم میرم پیش تهیونگ میشینم
_ : باشه ببخشید بیا بشین
و بعد از 1 ساعت رسیدن خونه ی تهیونگ
_ : تهیونگ یه اتاق به ما بده
$: به ما؟
_ : نه پس لیا پیش تو بخوابه
$: خنگول منظورم اینه تو پیش من بخواب لیام بره تو اتاق مهمان
_ : من عمرا پیش تو بخوابم
%: بسه جونگ کوک اه
%: بذار یه کاری کنیم ، من شب پیش تهیونگ میخوابم، جونگ کوکم اتاق مهمان
_ : خل شدی لیا؟
%: راه دیگه ای نیست
_ : نه خیر ما پیش هم میخوابیم
$:پس برو لباساتو عوض کن
$: شب بخیر لیا
%: شب بخیر تهیونگ....
۵۶.۵k
۲۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.