۱ پارتیییییی برج میلاددددد
نخندید سیسیا😀✨️🫵🏻🎀
هانما برج میلاد دیگهههعع عیش
این سوپرایز بود🦦🤌🏻
~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•
*هانما دویت پسر ا/ت ژان بود (خاعرم نربون کم اوردی برای انتخاب؟🥹👍🏻) هیچی دیه یه خونه زندگی میکنن اره*
*هانما میاد داخل*
هانما: ا/تتتتتتتتتت من برگتشنسنثننقنممممممم
*ا/ت رو مبل لم داده بود برگشت نگاش کرد بعد ذوق کرد بعد بلند شد بعد پرید بغل هانما*
هانما: افتادمممم ارومبمقمقمق
(چمه چرا دارم اینجوری فیک مینویسم...)
ا/ت: برج من که نمیریزه
هانما: تخریب بود یا تعریف الان گرل؟
(اومایگاشششش)
*ا/ت بلند میکنه میبره میشینه رو مبل*
هانما: خب؟
ا/ت: خب به جمالت
هانما: خب؟ کل روز به دیوار زل زده بودی؟
ا/ت: نه
هانما: درست
*بلند میشه کنترل برمیدار تلوزیون روشن میکنه میشینه*
ا/ت: خب؟
هانما: خبببب؟
*بعد ۳ سال خب گفتن و تلوزیون دیدن*
ا/ت: پاشو بریم بخابیم ساعت ۲ صبحه😀👍🏻
هانما: اهوم
*دنبال ا/ت از پله میره بالا میرن میخابن. هانما ژان هم خابه هم بیداره ولی ا/ت ژان خاب خابه (۷ پادشاه❌️ ۹۹۹۹۱۵۳۲۵ پادشاه✅️)که از خابمیپره*
*ا/ت بلند میشه که بره پایین کهه هانما دستش میگیره*
هانما: کجا میری گرل؟ (اومایگاشششش اصن انقد این کلمه نوشتم🦦🎀🤌🏻)
ا/ت: دارم میرم اب بخورم
هانما: منم میام پس
*بلند میشه دنبالش میره پایین و به دیوار تکیه میده تا ا/ت اب بریزه و بخوره(توجه فرزندانم، هانما بلوز تنش نیس👍🏻😀)*
ا/ت: هانما کومک
هانما: چی_ *نگاه میکنه بهش و جلو خندش میگیره*
ا/ت: زهر ماررررر درددددد
*میاد نزدیک و دستش دراز میکنه لیوان از کابینت برداره*
هانما: من که هنو نخندیدم
ا/ت: از قیافت میباره
*لیوان میگیره و اب میریزه میخوره و هانما دوباره به دیوار تکیه میده(دیوار نشدیم هانما بهمون تکیه بده😀💔🫸🏻)*
*ا/ت ژان اب میخوره بعد که میخاد برگرده هانما بلندش میکنه میبرتش بالا*
ا/ت: جانم؟
*میندازتش رو تخت*
هانما: خب دیگههه تو به خاستت رسیدی نوبت منهههه
(از تشک تختون شنیدم که ۴ ساعت سختی بوده ا/ت😀🎀)
_______
حیحیحیحیحیحیحیحیح
فقط چیزه همه چیز شوخی بود من خودم هانمارو دوست دارم و مسخرش نمیکردم😌✨️🫵🏻
هانما برج میلاد دیگهههعع عیش
این سوپرایز بود🦦🤌🏻
~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•~°•
*هانما دویت پسر ا/ت ژان بود (خاعرم نربون کم اوردی برای انتخاب؟🥹👍🏻) هیچی دیه یه خونه زندگی میکنن اره*
*هانما میاد داخل*
هانما: ا/تتتتتتتتتت من برگتشنسنثننقنممممممم
*ا/ت رو مبل لم داده بود برگشت نگاش کرد بعد ذوق کرد بعد بلند شد بعد پرید بغل هانما*
هانما: افتادمممم ارومبمقمقمق
(چمه چرا دارم اینجوری فیک مینویسم...)
ا/ت: برج من که نمیریزه
هانما: تخریب بود یا تعریف الان گرل؟
(اومایگاشششش)
*ا/ت بلند میکنه میبره میشینه رو مبل*
هانما: خب؟
ا/ت: خب به جمالت
هانما: خب؟ کل روز به دیوار زل زده بودی؟
ا/ت: نه
هانما: درست
*بلند میشه کنترل برمیدار تلوزیون روشن میکنه میشینه*
ا/ت: خب؟
هانما: خبببب؟
*بعد ۳ سال خب گفتن و تلوزیون دیدن*
ا/ت: پاشو بریم بخابیم ساعت ۲ صبحه😀👍🏻
هانما: اهوم
*دنبال ا/ت از پله میره بالا میرن میخابن. هانما ژان هم خابه هم بیداره ولی ا/ت ژان خاب خابه (۷ پادشاه❌️ ۹۹۹۹۱۵۳۲۵ پادشاه✅️)که از خابمیپره*
*ا/ت بلند میشه که بره پایین کهه هانما دستش میگیره*
هانما: کجا میری گرل؟ (اومایگاشششش اصن انقد این کلمه نوشتم🦦🎀🤌🏻)
ا/ت: دارم میرم اب بخورم
هانما: منم میام پس
*بلند میشه دنبالش میره پایین و به دیوار تکیه میده تا ا/ت اب بریزه و بخوره(توجه فرزندانم، هانما بلوز تنش نیس👍🏻😀)*
ا/ت: هانما کومک
هانما: چی_ *نگاه میکنه بهش و جلو خندش میگیره*
ا/ت: زهر ماررررر درددددد
*میاد نزدیک و دستش دراز میکنه لیوان از کابینت برداره*
هانما: من که هنو نخندیدم
ا/ت: از قیافت میباره
*لیوان میگیره و اب میریزه میخوره و هانما دوباره به دیوار تکیه میده(دیوار نشدیم هانما بهمون تکیه بده😀💔🫸🏻)*
*ا/ت ژان اب میخوره بعد که میخاد برگرده هانما بلندش میکنه میبرتش بالا*
ا/ت: جانم؟
*میندازتش رو تخت*
هانما: خب دیگههه تو به خاستت رسیدی نوبت منهههه
(از تشک تختون شنیدم که ۴ ساعت سختی بوده ا/ت😀🎀)
_______
حیحیحیحیحیحیحیحیح
فقط چیزه همه چیز شوخی بود من خودم هانمارو دوست دارم و مسخرش نمیکردم😌✨️🫵🏻
۱۲.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.