پارت ۴
فیلیکس: بابا
بابا : جون
فیلیکس: منو دوست داری
بابا : بیشتر از جونم
فیلیکس: مامانم دوست داری
بابا : فیلیکس
فیلیکس: بابا مامان الان خیلی تنهاس هنوز به عکسات نگاه میکنه شاید میتونم بگم بیشتر از صدتا خواستگار داشته که ردشون کرده مامان الان تو شرایط سختیه تو میتونی کمکش کنی
بابا: فیلیکس لطفا دیگه بهسشو وسط نکش
فیلیکس: توهم مامانو دوست داری
بابا : فیلیکس مادرت
فیلیکس: مادر نه مامانی
بابا : آهه مامانی ببین منو مادرش اونو انتخاب کرد من نمیتونم مجبورش کنم باهم زندگی کنه
فیلیکس: بابا مامان خیلی دوست داره میدونم توهم دوسش داری
بابا : فیلیکس این پرونده ۱۳ سال پیش بسته شده
فیلیکس: اگه بامامان آشنی نکنی هیچوقت نمی بخشمت
بابا : فیلیکس حالت خوبه
فیلیکس: من خوبم ولی مامان خوب نیست
بابا: مطمئن باش با اومدن من بدترم میشه
فیلیکس: بابا من تاحالا چیزی ازت خواستم
بابا : خیلی چیزا فیلیکس: آفرین چون تو پدرمی برای من این کارو بکن
بابا : سعی میکنم ولی مطمئنم اون نمیخواد
فیلیکس: منم بلدم کاچی درست کنم
بابا کولمو تو صورتم کوبید
فیلیکس: آخ
بابا : خوشم نمیاد از این حرفا بزنی
فیلیکس: عمر عمر شماست ارباب کجامیریم رئیس
بابا : بریم خونه عمه دوهی اونجا بمون تا یه سری کارام مونده انجام بدم بیام پیشت
فیلیکس: چشم
دودوهی عمه کوچیکم بود ولی فقط ۱۰ سال ازم بزرگتر بود برای همین بهش میگفتم دوهی
رسیدیم بابا بالا نیومد من تنها رفتم بالا
دودوهی : سلام جیگر
فیلیکس: سلام جوجه عمه
بغلم کرد
دودوهی : یه دقیقه بیا
دستمو گرفت برد تو پذیرایی دوتا پسر و دو دختر هم اونجا بودن و یکی از اونا هیونجین بود
دودوهی : این چطوره
یجی : عالیه
گووون : عالی
هیونجین: خوبههیونجین: خوبه
گووون : ایشون کیه
دودوهی : برادر زادمه
جنی : قدش بلنده میخوره همسن تو باشه
دودوهی : تا پارسالم کوچولو بود جو جه م امسال قد کشیده
گووون اومد جلو دست داد
گووون : من جونگ گو وون هستم
فیلیکس: منم لی فیلیکسم
یجی : منم یجی یم اینم داداش کوچیکه مه
هیونجین: منو فیلیکس همو میشناسیم
دودوهی : واقعا
هیونجین: آره دوستیم
اومد دستشو انداخت دور گردنم
هیونجین: دوست صمیمی
یجی : فکر میکردم تهیونگ دوست صمیمیت باشه
هیونجین: اشتباه فکر میکردی
دودوهی : ببین جوجه رنگی ما یه مدل کم داریم مسابقه استعداد یابی هم گذاشتیم ولی نشد تو میتونی مدل مون باشی
فیلیکس: اگه باعث میشه نرم مدرسه باشه
هیونجین: آره
فیلیکس: خب من هستم هیونجین زوق کرد دست منو گرفت برد رو مبل و چند تا مجله اورد
هیونجین: نگا کن ببین از کودوم از لباسا خوشت میاد
فیلیکس: تو خیلی مد دوست داری آره
هیونجین: آره اگه تو باشی بیشترم دوس دارم
دودوهی : جوجه عمه ناهار خولده
فیلیکس: گشنم نیست
بابا : جون
فیلیکس: منو دوست داری
بابا : بیشتر از جونم
فیلیکس: مامانم دوست داری
بابا : فیلیکس
فیلیکس: بابا مامان الان خیلی تنهاس هنوز به عکسات نگاه میکنه شاید میتونم بگم بیشتر از صدتا خواستگار داشته که ردشون کرده مامان الان تو شرایط سختیه تو میتونی کمکش کنی
بابا: فیلیکس لطفا دیگه بهسشو وسط نکش
فیلیکس: توهم مامانو دوست داری
بابا : فیلیکس مادرت
فیلیکس: مادر نه مامانی
بابا : آهه مامانی ببین منو مادرش اونو انتخاب کرد من نمیتونم مجبورش کنم باهم زندگی کنه
فیلیکس: بابا مامان خیلی دوست داره میدونم توهم دوسش داری
بابا : فیلیکس این پرونده ۱۳ سال پیش بسته شده
فیلیکس: اگه بامامان آشنی نکنی هیچوقت نمی بخشمت
بابا : فیلیکس حالت خوبه
فیلیکس: من خوبم ولی مامان خوب نیست
بابا: مطمئن باش با اومدن من بدترم میشه
فیلیکس: بابا من تاحالا چیزی ازت خواستم
بابا : خیلی چیزا فیلیکس: آفرین چون تو پدرمی برای من این کارو بکن
بابا : سعی میکنم ولی مطمئنم اون نمیخواد
فیلیکس: منم بلدم کاچی درست کنم
بابا کولمو تو صورتم کوبید
فیلیکس: آخ
بابا : خوشم نمیاد از این حرفا بزنی
فیلیکس: عمر عمر شماست ارباب کجامیریم رئیس
بابا : بریم خونه عمه دوهی اونجا بمون تا یه سری کارام مونده انجام بدم بیام پیشت
فیلیکس: چشم
دودوهی عمه کوچیکم بود ولی فقط ۱۰ سال ازم بزرگتر بود برای همین بهش میگفتم دوهی
رسیدیم بابا بالا نیومد من تنها رفتم بالا
دودوهی : سلام جیگر
فیلیکس: سلام جوجه عمه
بغلم کرد
دودوهی : یه دقیقه بیا
دستمو گرفت برد تو پذیرایی دوتا پسر و دو دختر هم اونجا بودن و یکی از اونا هیونجین بود
دودوهی : این چطوره
یجی : عالیه
گووون : عالی
هیونجین: خوبههیونجین: خوبه
گووون : ایشون کیه
دودوهی : برادر زادمه
جنی : قدش بلنده میخوره همسن تو باشه
دودوهی : تا پارسالم کوچولو بود جو جه م امسال قد کشیده
گووون اومد جلو دست داد
گووون : من جونگ گو وون هستم
فیلیکس: منم لی فیلیکسم
یجی : منم یجی یم اینم داداش کوچیکه مه
هیونجین: منو فیلیکس همو میشناسیم
دودوهی : واقعا
هیونجین: آره دوستیم
اومد دستشو انداخت دور گردنم
هیونجین: دوست صمیمی
یجی : فکر میکردم تهیونگ دوست صمیمیت باشه
هیونجین: اشتباه فکر میکردی
دودوهی : ببین جوجه رنگی ما یه مدل کم داریم مسابقه استعداد یابی هم گذاشتیم ولی نشد تو میتونی مدل مون باشی
فیلیکس: اگه باعث میشه نرم مدرسه باشه
هیونجین: آره
فیلیکس: خب من هستم هیونجین زوق کرد دست منو گرفت برد رو مبل و چند تا مجله اورد
هیونجین: نگا کن ببین از کودوم از لباسا خوشت میاد
فیلیکس: تو خیلی مد دوست داری آره
هیونجین: آره اگه تو باشی بیشترم دوس دارم
دودوهی : جوجه عمه ناهار خولده
فیلیکس: گشنم نیست
۸.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.