شبه خونین
اخه بعد شیش تا قتل واقعا خسته شده بودم وانو پره اب کردم و رفتم تا لباس ور دارم لباسو رویه تخت گذاشتم لباسایه تنمو در اوردم و انداختمشون تویه ماشین لباسشویی رفتم تو حموم و شیره ابه وان و بستم و توش دراز کشیدم یه حموم ابه گرم واقعا برا کوفتگیه عضلات خوبه نه نه عالیه سرمو به لبه یه نرمش تکیه دادم و یکی از سیگارامو روشن کردم به ابه داخل وان خیره شدم کاملا با خونه رویه بدنم ترکیب شده بود و قرمز خیلی خیلی قشنگیو درست کرده بود بعد تموم شدن سیگار انداختمش تویه سطل اشغال و چشمامو بستم و خوابم برد و من تا غروب خواب بودم
ویو: ♡
زمان: رفتن به رخته خواب
لباسامو عوض کردم و تو رخته خوابم دراز کشیدم زیادی خسته بودم اما نمیتونستم بخوابم واقعا نمیدونم یکم تو جام تگون خوردم و بعد تصمیم گرفتم تا یکم گتاب بخونم سمت قفسه یه کتاب هام رفتمو کتابه مورد علاقم رو ور داشتم تا بخونم به تخت برگشتم و پتو رو رویه پاهام کشیدم و مشغول خوندن شدم نمیدونم چه قدر چذشت که خوابم برد و صبح با صدایه گوش خراشی از داخل خونه بیدار شدم انگار یکی امده بود خونمو بزنه
لبخند تمسخر امیزی زدم و رفتم طبقه یه پایین اما هیچکسو ندیدم...
(این پارته کوتاهو فعلا داشته باشید تا بعدا)
ویو: ♡
زمان: رفتن به رخته خواب
لباسامو عوض کردم و تو رخته خوابم دراز کشیدم زیادی خسته بودم اما نمیتونستم بخوابم واقعا نمیدونم یکم تو جام تگون خوردم و بعد تصمیم گرفتم تا یکم گتاب بخونم سمت قفسه یه کتاب هام رفتمو کتابه مورد علاقم رو ور داشتم تا بخونم به تخت برگشتم و پتو رو رویه پاهام کشیدم و مشغول خوندن شدم نمیدونم چه قدر چذشت که خوابم برد و صبح با صدایه گوش خراشی از داخل خونه بیدار شدم انگار یکی امده بود خونمو بزنه
لبخند تمسخر امیزی زدم و رفتم طبقه یه پایین اما هیچکسو ندیدم...
(این پارته کوتاهو فعلا داشته باشید تا بعدا)
۳.۰k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.