(پارت32)
کوک*ویو
رفتیم داخل کلاس.
کل کلاس با لبخند
نگاهم به ا.ت بود.
یهو متوجه ی نگاه یونجون.
شدم.
برگشتم بهش نگاه کردم.
دیدم داره با نفرت.
بهم نگاه میکنه.
کوک:مشکلیه
یونجون:اره
استاد:بس کنید سر کلاس وقتی استاد اومده یک زره هم احترام حالیتون نیست
کوک:پس زنگ تفریح حلش میکنیم پسر
یونجون:اوکی
(زنگ تفریح)
زنگ خورد.
همه رفتن حتی استاد.
یقه یونجون رو کشیدم.
گفتم.
کوک:مشکلت چیه؟
یونجون:تویی ا.ت واسه منه
کوک:خفه شو(با یه مشت بهش)
یونجون:کثافت(با یه مشت زد به صورت کوکی)
کوک:(پاشد)نگاه پسر ا.ت واسه ی خودمه اون دختر و به دست میارم
یونجون:اگر به ا.ت بخوای دوباره نزدیک بشی مرگ جیمین رو هم به دوستات میگم هم به ا.ت و پلیس
کوک:چی؟
یونجون:بله وقتی تو و تهیونگ داشتید حرف میزدید شنیدم
کوک:عوضی(باگریه)
یونجون:فقط احتیاج به یک بار دیگست
کوک:باشه(با گریه)
از در کلاس تند رفتم بیرون.
انقدر حالم بد بود.
نمیدونستم چیکار کنم.
رفتیم داخل کلاس.
کل کلاس با لبخند
نگاهم به ا.ت بود.
یهو متوجه ی نگاه یونجون.
شدم.
برگشتم بهش نگاه کردم.
دیدم داره با نفرت.
بهم نگاه میکنه.
کوک:مشکلیه
یونجون:اره
استاد:بس کنید سر کلاس وقتی استاد اومده یک زره هم احترام حالیتون نیست
کوک:پس زنگ تفریح حلش میکنیم پسر
یونجون:اوکی
(زنگ تفریح)
زنگ خورد.
همه رفتن حتی استاد.
یقه یونجون رو کشیدم.
گفتم.
کوک:مشکلت چیه؟
یونجون:تویی ا.ت واسه منه
کوک:خفه شو(با یه مشت بهش)
یونجون:کثافت(با یه مشت زد به صورت کوکی)
کوک:(پاشد)نگاه پسر ا.ت واسه ی خودمه اون دختر و به دست میارم
یونجون:اگر به ا.ت بخوای دوباره نزدیک بشی مرگ جیمین رو هم به دوستات میگم هم به ا.ت و پلیس
کوک:چی؟
یونجون:بله وقتی تو و تهیونگ داشتید حرف میزدید شنیدم
کوک:عوضی(باگریه)
یونجون:فقط احتیاج به یک بار دیگست
کوک:باشه(با گریه)
از در کلاس تند رفتم بیرون.
انقدر حالم بد بود.
نمیدونستم چیکار کنم.
۸.۶k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.