رز سیاه خونین پارت ۳
♧به نظرم بسه دیگه داره وضعیت چندش میشه ببینم تو دکتری ♡چی تو از کجا میدونی ♧خوناشامما چجور دکتری هستی♡دکتر قلب ♧خوب شد پدر من بیماری قلبی داره اینجا میمونی و به عنوان پزشکش درمانش میکنی♡ولی من نمیخوام اینجا باشم♧باید بخوای هرچند دیگه نمی تونی از اینجا بری چون اون بیرون همیشه مح هست پس به نفعته فرار نکنی وگرنه میکشمت مثل هر خوناشامه دیگه من نکشم گرگینه ها میخورنت ا.ت با این حرف جونگ کوک ترسید و تایید کرد که اینجا میمونه
ا.ت ویو
♡باشه اینجا میمونم جونگ کوک منو برد پیش پدرش قصر خیلی خوشگل بود همه چیش مشکی بود ولی خوشگل بود و بزرگ ♧پدر جان نامی(تو فیکم نامی صداش میکنیم اوکی😐😂)نامی:بیا تو پسرم رفت تو منم رفتم یه میمونم داشت(کله فیک با این میمون جر میخورید😂🤣دیگه علامت نمیزارم با اسم مینویسم) کوک:بابا بلخره براتون دکتر پیدا کردم و میمونی که از سر پدرش بالا میرفت کوک:بابا با شما بودما نامی:پس بلخره پیدا کردی کوک:دنیلللل از سر و کول پدر جان بیا اینورر بیچاره ترسید رفت اونور نشست نامی:خوب اسمت چیه من:ا.ت جانگ ا.ت نامی:واقعا فامیلیت جانگه؟(پدر جونگ کوک در مورد شاهزاده ای که کشته شده بود شنیده بود) من:بله ذهن نامی:کلی جانگ هست شاید اون نباشه آره نامی:خوب از این به بعد دکتر مخصوص من میشی هرچی که گفتم بهم گوش میدی قبول کردم همینجا بمونم چون اون بیرون هیچکس منتظر من نیست من:چشم کوک:بهتره کارتو خوب انجام بدی پدر من باید سلامت باشه همون موقع دنیل که میمون پادشاه بود اومد طرفم پرید بهم منم گرفتش دستشو دور گردنم حلقه کرد (اینو نگاه کن بچه جون انسان و حیوون باهم وصلت نمیکنن بفرمایید😐😂😂) خیلی کیوت بود رفت اونور سراغ پادشاه
ا.ت ویو
♡باشه اینجا میمونم جونگ کوک منو برد پیش پدرش قصر خیلی خوشگل بود همه چیش مشکی بود ولی خوشگل بود و بزرگ ♧پدر جان نامی(تو فیکم نامی صداش میکنیم اوکی😐😂)نامی:بیا تو پسرم رفت تو منم رفتم یه میمونم داشت(کله فیک با این میمون جر میخورید😂🤣دیگه علامت نمیزارم با اسم مینویسم) کوک:بابا بلخره براتون دکتر پیدا کردم و میمونی که از سر پدرش بالا میرفت کوک:بابا با شما بودما نامی:پس بلخره پیدا کردی کوک:دنیلللل از سر و کول پدر جان بیا اینورر بیچاره ترسید رفت اونور نشست نامی:خوب اسمت چیه من:ا.ت جانگ ا.ت نامی:واقعا فامیلیت جانگه؟(پدر جونگ کوک در مورد شاهزاده ای که کشته شده بود شنیده بود) من:بله ذهن نامی:کلی جانگ هست شاید اون نباشه آره نامی:خوب از این به بعد دکتر مخصوص من میشی هرچی که گفتم بهم گوش میدی قبول کردم همینجا بمونم چون اون بیرون هیچکس منتظر من نیست من:چشم کوک:بهتره کارتو خوب انجام بدی پدر من باید سلامت باشه همون موقع دنیل که میمون پادشاه بود اومد طرفم پرید بهم منم گرفتش دستشو دور گردنم حلقه کرد (اینو نگاه کن بچه جون انسان و حیوون باهم وصلت نمیکنن بفرمایید😐😂😂) خیلی کیوت بود رفت اونور سراغ پادشاه
۳۲.۹k
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.