The world of the police and mafia
The world of the police and mafia
پارت ¹²
ویو رائون
رائون: سلام "اروم"
جونگکوک:.....
رائون: اوممم، چیزی شده؟
جونگکوک:......
رائون: جناب جئوننننن
جونگکوک: ها، جانم؟!
رائون: "لبخند زیبا" هیچی، تو فکر بودین؟
جونگکوک: اوممم، ن.نه م.محو تو بودم
اون همیشه منو با حرفاش آب میکرد، با این حرفش نتونستم دیگه حرفی بزنم
جونگکوک: عه، اوم، بیا بیا بشین
پاشد و صندلی رو برام جلو کشید
جونگکوک: بفرمایید زیبا "لبخند"
رائون: م.ممنون
رائون: ببخشید که دیر کردم
جونگکوک: نبابا خودم تازه رسیدم، خب چی میخوری؟
رائون: اوممم، من یه استیک گوشت میخورم
'گارسون اومد'
گارسون: خیلی خوش اومدین چی میل دارین؟
جونگکوک: دوتا استیک گوشت با دوتا نوشیدنی "سرد"
گارسون: ب.بله چشم
اصن یه آدم متفاوت شده بود جلو من، با گارسونه همون مافیاعه سرد بود ولی رفتارش با من نه، وقتی پاشد صندلی رو برام بکشه بیرون یه حس خاصی کردم، حسی مثل آرامش، میتونم بگم اون یه جنتلمن واقعی بود
گارسون: بفرمایید
رائون: ممنون
جونگکوک: خب، شروع کن بانو، منتظر چی هستی
با این لحن صدا زدنش لبخندی رو لبم نشست، شیرین بود رفتارش، خیلی شیرین و دلنشین
رائون: حتما "لبخند"
اروم و شمرده شروع به غذا خوردن کردم، پنج مینی گذشت و متوجه نگاه های خیره ای شدم، سرمو بالا آوردم، جالبه جونگکوک هنوز دستی به غذاش نزده بود و بهم خیره شده بود
رائون: چ.چیزی رو صورتمه؟
جونگکوک: قشنگه
رائون: چ.چی قشنگه؟
جونگکوک: چشمات، خیلی قشنگه.......
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
پارت ¹²
ویو رائون
رائون: سلام "اروم"
جونگکوک:.....
رائون: اوممم، چیزی شده؟
جونگکوک:......
رائون: جناب جئوننننن
جونگکوک: ها، جانم؟!
رائون: "لبخند زیبا" هیچی، تو فکر بودین؟
جونگکوک: اوممم، ن.نه م.محو تو بودم
اون همیشه منو با حرفاش آب میکرد، با این حرفش نتونستم دیگه حرفی بزنم
جونگکوک: عه، اوم، بیا بیا بشین
پاشد و صندلی رو برام جلو کشید
جونگکوک: بفرمایید زیبا "لبخند"
رائون: م.ممنون
رائون: ببخشید که دیر کردم
جونگکوک: نبابا خودم تازه رسیدم، خب چی میخوری؟
رائون: اوممم، من یه استیک گوشت میخورم
'گارسون اومد'
گارسون: خیلی خوش اومدین چی میل دارین؟
جونگکوک: دوتا استیک گوشت با دوتا نوشیدنی "سرد"
گارسون: ب.بله چشم
اصن یه آدم متفاوت شده بود جلو من، با گارسونه همون مافیاعه سرد بود ولی رفتارش با من نه، وقتی پاشد صندلی رو برام بکشه بیرون یه حس خاصی کردم، حسی مثل آرامش، میتونم بگم اون یه جنتلمن واقعی بود
گارسون: بفرمایید
رائون: ممنون
جونگکوک: خب، شروع کن بانو، منتظر چی هستی
با این لحن صدا زدنش لبخندی رو لبم نشست، شیرین بود رفتارش، خیلی شیرین و دلنشین
رائون: حتما "لبخند"
اروم و شمرده شروع به غذا خوردن کردم، پنج مینی گذشت و متوجه نگاه های خیره ای شدم، سرمو بالا آوردم، جالبه جونگکوک هنوز دستی به غذاش نزده بود و بهم خیره شده بود
رائون: چ.چیزی رو صورتمه؟
جونگکوک: قشنگه
رائون: چ.چی قشنگه؟
جونگکوک: چشمات، خیلی قشنگه.......
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
۴.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.