عشق جنگی من
پارت 24
که یکدفعه
در باز شد و
ا/ت موهای اون دختر رو از پشت کشید و گفت
+ای دختری احمق اون جایی که تو نشستی جای منه
$اییییی نگهابانا کجایین اههه
لیندا :فکنم اونا صداتو نمیشنون (نیشخند)
$چ.. چی.. چی میگی تو (ترسیده)
نامجون :هَه نگهابانا مردن خانم خانم ها
$چی
که ا/ت با تفنگش زدش
_بیبی تو چر...
که ا/ت یان دفعه لباش رو گذاشت رو لبای کوک و کوک هم تعجب کرد اولش ولی همراهی کرد
نامجون :ا خانم لیندا بهتره که بریم مزاحم نشیم
لیندا :آهای کبوتر ها عاشق اینجا جاش نیست
کوک دستش رو بالا برد و ب نشونه ی اینکه برن دستش رو تکون داد
لیندا :این چی میگه
نامجون :ههِهه میخواین کارای خاک بر سری بکنین اینجا برین گمشین بابا
و از هم جدا شدن
_خل مشنگ ها من بهتون میگم برین بیرون اونوقت شما چی میگن
لیندا :خب از اول میگفتین
+بسه بیاین برین
_بیبی لبات مزش خیلی خوب بود
+خفه
ا/ت کروات کوک رو گرفت و ب سمت خودش حرکتش میداد
_بیب ماشنیت کو
+اوناهاش
نامجون :من با این نمیرم
_تو غلت کردی با زنم نمیری باید هم بری
نامجون :نمیخوام هق هق
لیندا :سوار شو
و سوار شدن
+آماده این
_ و لیندا :یسس
نامجون :نههه هق هق
دودقیقه بعد
_ا/ت جون مادر وایسا جیغغغ
نامجون :مامانننننننن نجاتم بده
_ا/ت جیغغغ وایسا اااا بجان شیرموز هام وایسا بهت شیرموز میدم فقط وایسا
لیندا :صدای ویز ویز میاد آهنگ بزار
اهنگ رو پای کرد
+و لیندا :یوهوووو یسسسس
نامجون :خدا نجاتم بده وایییی
_:استغفرالله قوال میدم دیگه ذهنم کثیف نشه فقط وایسا تورو خدا
نامجون :عوق عوق
_نامجون تو دیگه
نامجون بالا آورد رو شلوار کوک
_آخه پدسگ این همه جاااا حتما اینجا اهههه
و رسیدن
_چرا همه جا داره برعکس میشه وای
یک ساعت پیش
+آقای دکتر حال آقای نامجون چطور
دکتر :ایشون یکم ترسیده بودن بخاطر همین ایشون غش کردن
لیندا :آقای کوک
دکتر :به ایشون آرام بخش زدیم
+ممنونم
پرش زمانی ب عمارت
_من دیگه غلت بکنم با تو بیام جایی حالم بده وایی
نامجون :پاهام سست شدن وایی
لیندا :پیشش
_من میرم حموم حال و هوام عوض شه
+برو
_بعد صدات میکنم حوله رو بیاری
+باشه برو
که یکدفعه
در باز شد و
ا/ت موهای اون دختر رو از پشت کشید و گفت
+ای دختری احمق اون جایی که تو نشستی جای منه
$اییییی نگهابانا کجایین اههه
لیندا :فکنم اونا صداتو نمیشنون (نیشخند)
$چ.. چی.. چی میگی تو (ترسیده)
نامجون :هَه نگهابانا مردن خانم خانم ها
$چی
که ا/ت با تفنگش زدش
_بیبی تو چر...
که ا/ت یان دفعه لباش رو گذاشت رو لبای کوک و کوک هم تعجب کرد اولش ولی همراهی کرد
نامجون :ا خانم لیندا بهتره که بریم مزاحم نشیم
لیندا :آهای کبوتر ها عاشق اینجا جاش نیست
کوک دستش رو بالا برد و ب نشونه ی اینکه برن دستش رو تکون داد
لیندا :این چی میگه
نامجون :ههِهه میخواین کارای خاک بر سری بکنین اینجا برین گمشین بابا
و از هم جدا شدن
_خل مشنگ ها من بهتون میگم برین بیرون اونوقت شما چی میگن
لیندا :خب از اول میگفتین
+بسه بیاین برین
_بیبی لبات مزش خیلی خوب بود
+خفه
ا/ت کروات کوک رو گرفت و ب سمت خودش حرکتش میداد
_بیب ماشنیت کو
+اوناهاش
نامجون :من با این نمیرم
_تو غلت کردی با زنم نمیری باید هم بری
نامجون :نمیخوام هق هق
لیندا :سوار شو
و سوار شدن
+آماده این
_ و لیندا :یسس
نامجون :نههه هق هق
دودقیقه بعد
_ا/ت جون مادر وایسا جیغغغ
نامجون :مامانننننننن نجاتم بده
_ا/ت جیغغغ وایسا اااا بجان شیرموز هام وایسا بهت شیرموز میدم فقط وایسا
لیندا :صدای ویز ویز میاد آهنگ بزار
اهنگ رو پای کرد
+و لیندا :یوهوووو یسسسس
نامجون :خدا نجاتم بده وایییی
_:استغفرالله قوال میدم دیگه ذهنم کثیف نشه فقط وایسا تورو خدا
نامجون :عوق عوق
_نامجون تو دیگه
نامجون بالا آورد رو شلوار کوک
_آخه پدسگ این همه جاااا حتما اینجا اهههه
و رسیدن
_چرا همه جا داره برعکس میشه وای
یک ساعت پیش
+آقای دکتر حال آقای نامجون چطور
دکتر :ایشون یکم ترسیده بودن بخاطر همین ایشون غش کردن
لیندا :آقای کوک
دکتر :به ایشون آرام بخش زدیم
+ممنونم
پرش زمانی ب عمارت
_من دیگه غلت بکنم با تو بیام جایی حالم بده وایی
نامجون :پاهام سست شدن وایی
لیندا :پیشش
_من میرم حموم حال و هوام عوض شه
+برو
_بعد صدات میکنم حوله رو بیاری
+باشه برو
۱۰.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.