دختر فراموش شده part 12
دختر فراموش شده
پارت 12
هانا )
با سردرد بدی چشمام رو باز کردم ... حس کردم ت بغل یکیم
هوپ : بلاخره بیدار شدی !
- واااای شما ؟
قیافش اشنا بود اما هر چی فکر کردم یادم نبود کیه
هوپ : جیهوپم دیگه :/
- جی چی ؟
هوپ: داری شوخی میکنی دیگع ؟ جیهووووپ عضو بی تی اس ...
- اهاااا هوپی
هوپ : وای جیمین منو گیر چ بدبختی انداختییی !
- میشه بزاریم زمین ؟
هوپ : باور کن خیلی سبکی من مشکلی ندارم ... ولی حقیقتا بدم نمیاد از شر این همه نگاه فضول کارکنا خلاص بشم !
- عممم .... ببخشید برات دردسر شد
جیهوپ گذاشتم زمین و یه بسته قرص بهم داد
هوپ : اینو بخور بهتر میشی
- ممنون ... ت خیلی مهربونیااا
هوپ : البته ک جیمین از من مهربون تره !
- تیششش همش میگین جیمین !
خواستم برم ک یهو خانم لینهوا صدام
$ هانا جان
- جانم خانم لینهوا !
$ عزیزم میشه باهات صحبت کنم
- البته ... عوه راسی هوپ ممنون
هوپ : خواهش میکنم
لبخندی زدم و دنبال خانم لینهوا رفتم پشت یه راه رو بنطر میخایت حرف خصوصی بزنه
$ دخترم راستش من خوبتو میخام ...
- مشکلی پیش اومده ؟!
$ مشکل که نه این فقط یه نصیحته
- من خیلی مشتاقم !
$ توجای دختر نداشتمی و من خیلی دوست دارم
- ممنونمممم منم همینطور
$ راستش این چند روزه تو کمپانی شایعات پشت سرت خیلی زیاده ...
- شایعه ؟!
$ اوهوم مثلا تو رو همزمان هم تو بغل جیهوپ و جیمین و در حال حرف زدن با نامجون و یونگی و حتی مدیر کمپانی دیدن و مادر ج*نده ها میگن تو....
- من چی ؟
$ یه ه...ر..زه ای
-....
$ من این ا رو فقط برا خودت گفتم ولی بازم هر جور راحتی !
- حالا شما میگین من چیکار کنم ؟
$ میدونم تو قصد بدی نداری ولی فقط میگم تو کمپانی خیلی باهاشون نپلک ( یعنی نگرد )
- سعیمو میکنم ... ممنون خاله لینهوا
$ خیلی خوشحالم ک ی خواهر زاده هم پیدا کردم !
که هر دو زدیم زیر خنده با این تفاوت که خنده های من تلخ بود ....
رفتم توی راه رو ناراحت بودم و دلم شکسته بود !
که یهو جیمین منو دید و دوید سمتم
+ هاناا حالت بهتره؟
با حرفای خانم لینهوا جدی شدم
- اقای پارک شما مثلا نباید منو خانم کیم صدا بزنید ؟!
+ وادف چیزی خوردی ؟ :/
بدون توجه به حرفای جیمین راهمو کشیدم و رفتم و. جیمین همش دنبالم میومد
+ هانااا وایسا
- هانا ن خانم کیم
+ خانم کیممم شما تو بچگیم منو دیدن ؟
با این حرف یهو انگار قلبم وایساد ... شروع به نفس نفس زدن کردم
+ خوبی ؟
-عا...ره معلو...مه
+ کاملا از لکنتت مشخصع!
+ حالا نگفتی منو دیدی یا ن ؟
- یا اقای پارک دست از سرم بردار لطفا
+ هانا... یعنی چیزههه خانم کیم بگوووو
$ اقای پارک لطفا تو ساعات کاری ود مورد مسائل شخصی حرف نزنید ممنون !
برگشتم و دیدم خانم لینهوا بود...
- عو خانم لینهوا درست میگن
و بعد دنبال خانم لینهوا وارد دفتر شدم ....
که یهو گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود !
- بله بفرمایید ، کیم هانا هستم
% سلام هانا من هم اتاقیت هستم بوک جو
- عوه سلام بوک جو
% میخاستم بگم دانشگاه زمان شروع شدن و ججلوتر انداخته امشب حتما بیا خوابگاه
- اوم باشه ممنون
یاعت سه بود... و تا وقتی هوا تاریک شه رفتم خرید ... و بعد رفتم سر خیابون تا تاکسی بگیرم که یهو یکی ی دستمال روی دهنم گداشت و دیگه چیزی ندیدم !
پارت 12
هانا )
با سردرد بدی چشمام رو باز کردم ... حس کردم ت بغل یکیم
هوپ : بلاخره بیدار شدی !
- واااای شما ؟
قیافش اشنا بود اما هر چی فکر کردم یادم نبود کیه
هوپ : جیهوپم دیگه :/
- جی چی ؟
هوپ: داری شوخی میکنی دیگع ؟ جیهووووپ عضو بی تی اس ...
- اهاااا هوپی
هوپ : وای جیمین منو گیر چ بدبختی انداختییی !
- میشه بزاریم زمین ؟
هوپ : باور کن خیلی سبکی من مشکلی ندارم ... ولی حقیقتا بدم نمیاد از شر این همه نگاه فضول کارکنا خلاص بشم !
- عممم .... ببخشید برات دردسر شد
جیهوپ گذاشتم زمین و یه بسته قرص بهم داد
هوپ : اینو بخور بهتر میشی
- ممنون ... ت خیلی مهربونیااا
هوپ : البته ک جیمین از من مهربون تره !
- تیششش همش میگین جیمین !
خواستم برم ک یهو خانم لینهوا صدام
$ هانا جان
- جانم خانم لینهوا !
$ عزیزم میشه باهات صحبت کنم
- البته ... عوه راسی هوپ ممنون
هوپ : خواهش میکنم
لبخندی زدم و دنبال خانم لینهوا رفتم پشت یه راه رو بنطر میخایت حرف خصوصی بزنه
$ دخترم راستش من خوبتو میخام ...
- مشکلی پیش اومده ؟!
$ مشکل که نه این فقط یه نصیحته
- من خیلی مشتاقم !
$ توجای دختر نداشتمی و من خیلی دوست دارم
- ممنونمممم منم همینطور
$ راستش این چند روزه تو کمپانی شایعات پشت سرت خیلی زیاده ...
- شایعه ؟!
$ اوهوم مثلا تو رو همزمان هم تو بغل جیهوپ و جیمین و در حال حرف زدن با نامجون و یونگی و حتی مدیر کمپانی دیدن و مادر ج*نده ها میگن تو....
- من چی ؟
$ یه ه...ر..زه ای
-....
$ من این ا رو فقط برا خودت گفتم ولی بازم هر جور راحتی !
- حالا شما میگین من چیکار کنم ؟
$ میدونم تو قصد بدی نداری ولی فقط میگم تو کمپانی خیلی باهاشون نپلک ( یعنی نگرد )
- سعیمو میکنم ... ممنون خاله لینهوا
$ خیلی خوشحالم ک ی خواهر زاده هم پیدا کردم !
که هر دو زدیم زیر خنده با این تفاوت که خنده های من تلخ بود ....
رفتم توی راه رو ناراحت بودم و دلم شکسته بود !
که یهو جیمین منو دید و دوید سمتم
+ هاناا حالت بهتره؟
با حرفای خانم لینهوا جدی شدم
- اقای پارک شما مثلا نباید منو خانم کیم صدا بزنید ؟!
+ وادف چیزی خوردی ؟ :/
بدون توجه به حرفای جیمین راهمو کشیدم و رفتم و. جیمین همش دنبالم میومد
+ هانااا وایسا
- هانا ن خانم کیم
+ خانم کیممم شما تو بچگیم منو دیدن ؟
با این حرف یهو انگار قلبم وایساد ... شروع به نفس نفس زدن کردم
+ خوبی ؟
-عا...ره معلو...مه
+ کاملا از لکنتت مشخصع!
+ حالا نگفتی منو دیدی یا ن ؟
- یا اقای پارک دست از سرم بردار لطفا
+ هانا... یعنی چیزههه خانم کیم بگوووو
$ اقای پارک لطفا تو ساعات کاری ود مورد مسائل شخصی حرف نزنید ممنون !
برگشتم و دیدم خانم لینهوا بود...
- عو خانم لینهوا درست میگن
و بعد دنبال خانم لینهوا وارد دفتر شدم ....
که یهو گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود !
- بله بفرمایید ، کیم هانا هستم
% سلام هانا من هم اتاقیت هستم بوک جو
- عوه سلام بوک جو
% میخاستم بگم دانشگاه زمان شروع شدن و ججلوتر انداخته امشب حتما بیا خوابگاه
- اوم باشه ممنون
یاعت سه بود... و تا وقتی هوا تاریک شه رفتم خرید ... و بعد رفتم سر خیابون تا تاکسی بگیرم که یهو یکی ی دستمال روی دهنم گداشت و دیگه چیزی ندیدم !
۶۰.۷k
۰۲ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.