ڪــــــــاش
ڪــــــــاش
پیرهَنت بودم،
تا آغشته به عطرِ تنت مےشدم،
ڪــــــــاش
واژه مےبودم،
تا از لبانِ تووو به تڪرار نوازش مےشدم،
ڪــــــــاش
شانه اے بودم،
به دستانت فشرده مےشدم،
و در ازدحامِ ڪَیسوےِ پریشانت
مےآرمیدم،
ڪــــــــاش
هواےِ اطرافِ تووو بودم،
تا به هر دم به سینه ات حبس مےشدم،
ڪــــــــاش
جاےِ این ڪلمات بودم،
تا چشمانت مرا مےنڪَریست،
و به پلڪ زدنے مرا مےنواختے و مڪرر مےخواندے،
مےدانم،
مےدانم،
ڪھ مےخوانے •••
ڪــــــــاش
پیرهَنت بودم،
تا آغشته به عطرِ تنت مےشدم،
ڪــــــــاش
واژه مےبودم،
تا از لبانِ تووو به تڪرار نوازش مےشدم،
ڪــــــــاش
شانه اے بودم،
به دستانت فشرده مےشدم،
و در ازدحامِ ڪَیسوےِ پریشانت
مےآرمیدم،
ڪــــــــاش
هواےِ اطرافِ تووو بودم،
تا به هر دم به سینه ات حبس مےشدم،
ڪــــــــاش
جاےِ این ڪلمات بودم،
تا چشمانت مرا مےنڪَریست،
و به پلڪ زدنے مرا مےنواختے و مڪرر مےخواندے،
مےدانم،
مےدانم،
ڪھ مےخوانے •••
۳.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.