آرمی رها شده
پارت ۱۷
*دوسال بعد*
*کوک و ا/ت صاحب دوقلو دختر پسر شدن هانول و هیون هو شش ماهه*
*ته و آنا یه دختر دوساله دارن*
ا/ت: (دو روزه که کوک رفته مسافرت کاری و من هم بخاطر بچه ها که نمیخواستم اذیت بشن نرفتم... کوک اومد*...بچها کوک رو میخواستن و بی قراری میکردن و خیلی کم و به زور میخوابیدن)
کوک: خوبی؟ ( بغل کردن).. بچها خوابن؟..
ا/ت: بعله
کوک: رفتن جلوشون نشستم که چشماشون باز شد و زدن زیر گریه*..الهی قربونتون برممم خوبین؟.. اومدم دیگهه..ببخشید تنهاتون گذاشتم نفسام..تو هم اذیت شدی ( رو به ا/ت).. ا/ت:نه بابا..خودمم اینطوری بودم..البته قبل از اینکه بمیرن...
کوک: بیا بغلم*
ا/ت: *
*دوسال بعد*
*کوک و ا/ت صاحب دوقلو دختر پسر شدن هانول و هیون هو شش ماهه*
*ته و آنا یه دختر دوساله دارن*
ا/ت: (دو روزه که کوک رفته مسافرت کاری و من هم بخاطر بچه ها که نمیخواستم اذیت بشن نرفتم... کوک اومد*...بچها کوک رو میخواستن و بی قراری میکردن و خیلی کم و به زور میخوابیدن)
کوک: خوبی؟ ( بغل کردن).. بچها خوابن؟..
ا/ت: بعله
کوک: رفتن جلوشون نشستم که چشماشون باز شد و زدن زیر گریه*..الهی قربونتون برممم خوبین؟.. اومدم دیگهه..ببخشید تنهاتون گذاشتم نفسام..تو هم اذیت شدی ( رو به ا/ت).. ا/ت:نه بابا..خودمم اینطوری بودم..البته قبل از اینکه بمیرن...
کوک: بیا بغلم*
ا/ت: *
۱۴.۸k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.