سفیر امام حسین علیه السلام
۲. بکاء و عزا، همراه با احساس بدهکاری، نه طلبکاری
نکته دوم در آداب ورود به ماه محرم این است که وقتی وارد این وادی ضیافت می شویم و به هر نحوی اشک می ریزیم و در حد توان خدمت و اقامه عزا می کنیم، باید آداب خدمتگزاری و سربازی حضرت را رعایت کنیم والا زمینگیر می شویم. اینکه حضرت، شب عاشورا به اصحاب، و حتی نقل شده که به بنی هاشم، فرمودند که بروید و مرا با این زن و بچه بگذارید، برای این نبود که امام حسین(ع) می خواست گران فروشی کند؛ بلکه می خواست این توجه پیدا بشود که امام محتاج نیست. اگر ما این نکته را نفهمیم ضرر می کنیم، ولی اصحاب عاشورا اگر نفهمند خیلی ضرر می کنند و صحنه عاشورا خراب می شود. یعنی اگر کسی در روز عاشورا جانش را بدهد، خیال کند که اوست که به امام حسین کمک می کند و باری را برمی دارد، اما متوجه نباشد که هر نفر در جبهه امام،
البته فکر نکنیم که اگر ما طلبکاری کردیم حضرت به ما لطف نمی کند! گاهی بعضی ها به نقطه ای می رسند که توانشان تمام می شود و با حضرت گروکشی می کنند؛ به حرم می رود و می گوید دیگر نمی آیم! گاهی احیاناً بزرگان این گونه بودند، ولی این کار، بُرد نیست و حضرت هم البته لطف می کنند. یکی از بزرگان می گوید: «برای توسل و عرض حاجتی محضر حضرت رفتم. کتابی می خواستم و دنبالش می گشتم، اما پیدا نمی شد. آقایی به آنجا آمده بود و یک حاجت دنیایی داشت. بار دوم که رفتم، دیدم همان آقا از حضرت بابت حل مشکلش تشکر می کند، ولی قصه من هنوز لاینحل باقی مانده بود. با گله به حضرت عرض کردم: آقا اینها دنیا می خواهند، به آنها می دهید. من برای دفاع از شما کارم متوقف بر این کتاب است. ظاهراً حضرت در خواب به او فرموده بودند که ما ظرفیت افراد را ملاحظه می کنیم و درخواست بعضی ها را زودتر می پذیریم. ایشان می گوید مدتی بعد تصادفاً یک کسی گفته بود که همسر من فوت کرده و یک سری کتاب های قدیمی دارد. ببینید به درد شما می خورد؟ و همان کتابی که پیدا نمی شد، در بین آنها بود و به دستم آمد. پس، ممکن است انسان در یک جایی گله کند و امام هم مثل پدری مهربان دست آدم را بگیرد و درخواستش را رد نکند.
نکته دوم در آداب ورود به ماه محرم این است که وقتی وارد این وادی ضیافت می شویم و به هر نحوی اشک می ریزیم و در حد توان خدمت و اقامه عزا می کنیم، باید آداب خدمتگزاری و سربازی حضرت را رعایت کنیم والا زمینگیر می شویم. اینکه حضرت، شب عاشورا به اصحاب، و حتی نقل شده که به بنی هاشم، فرمودند که بروید و مرا با این زن و بچه بگذارید، برای این نبود که امام حسین(ع) می خواست گران فروشی کند؛ بلکه می خواست این توجه پیدا بشود که امام محتاج نیست. اگر ما این نکته را نفهمیم ضرر می کنیم، ولی اصحاب عاشورا اگر نفهمند خیلی ضرر می کنند و صحنه عاشورا خراب می شود. یعنی اگر کسی در روز عاشورا جانش را بدهد، خیال کند که اوست که به امام حسین کمک می کند و باری را برمی دارد، اما متوجه نباشد که هر نفر در جبهه امام،
البته فکر نکنیم که اگر ما طلبکاری کردیم حضرت به ما لطف نمی کند! گاهی بعضی ها به نقطه ای می رسند که توانشان تمام می شود و با حضرت گروکشی می کنند؛ به حرم می رود و می گوید دیگر نمی آیم! گاهی احیاناً بزرگان این گونه بودند، ولی این کار، بُرد نیست و حضرت هم البته لطف می کنند. یکی از بزرگان می گوید: «برای توسل و عرض حاجتی محضر حضرت رفتم. کتابی می خواستم و دنبالش می گشتم، اما پیدا نمی شد. آقایی به آنجا آمده بود و یک حاجت دنیایی داشت. بار دوم که رفتم، دیدم همان آقا از حضرت بابت حل مشکلش تشکر می کند، ولی قصه من هنوز لاینحل باقی مانده بود. با گله به حضرت عرض کردم: آقا اینها دنیا می خواهند، به آنها می دهید. من برای دفاع از شما کارم متوقف بر این کتاب است. ظاهراً حضرت در خواب به او فرموده بودند که ما ظرفیت افراد را ملاحظه می کنیم و درخواست بعضی ها را زودتر می پذیریم. ایشان می گوید مدتی بعد تصادفاً یک کسی گفته بود که همسر من فوت کرده و یک سری کتاب های قدیمی دارد. ببینید به درد شما می خورد؟ و همان کتابی که پیدا نمی شد، در بین آنها بود و به دستم آمد. پس، ممکن است انسان در یک جایی گله کند و امام هم مثل پدری مهربان دست آدم را بگیرد و درخواستش را رد نکند.
۳.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.