رمان: 𝚋𝚛𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚏𝚞𝚝𝚞𝚛𝚎🦋🪐( آینده ی روشن)
رمان: 𝚋𝚛𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚏𝚞𝚝𝚞𝚛𝚎🦋🪐( آینده ی روشن)
پارت1
از دید ات
امروز کلا داشتم دنبال کار میگشتم اگ کار پیدا نکنم نمیتونم اجاره خونمون رو بدم باید هرجوری شده کار پیدا میکردم ب همه جا سر زدم همه جا دنبال کار گشتم ولی کسی من رو قبول نمیکرد! دیگ خسته شدم برگشتم خونه حصلم سر رفته بود ک زنگ زدم ب یونا( دوست اته)
مکالمه ات و یونا:
یونا:چطوری کوچول موچول
ات:ب تو یاد ندادن سلام کنی؟!
یونا:نه یاد ندادن
ات:خدایا من رو از دست این موز کن
یونا:حیح( ی کم خندید)خببببب کار پیدا کردی
ات:هوفففف ن نتونستم کار پیدا کنمممم خعلی عصابم خورده
یونا:ناراحت نباش پیدا میشه
ات: باشه
مکالمشون تموم شد....
فلش بک ب فردا ساعت 8 صب
خواب بودم ک دیدم یونا زنگ زده
ات: سلام چیه چی کا داری
یونا: هنوز خوابییییی؟!
ات: آرع مشکلی داریییییی🤦♀️
یونا: اینارو ولش ی خبر خوب برات دارمممم
ات:عاممممم خب این خبر خوبت چیه؟!
یونا:یکی از همکارام میگف هایب ب ی عکاس نیاز داره و دنبال عکاس میگرده و تا الان همه رد شدن توهم برو امتحان کن احتمال زیاد قبول میشی بعدش میتونی مصاحبه کنی
ات:واقعنییییییی؟! مرصییییییییی دوست خوشتلمممممممم عرررررررر
یونا: اوم چ عجب ی بار بهم گفتی خوشگل
ات:خب حالاکی باید بیام؟!
یونا: فردا بیای خوبه
ات:اوک
ببخشید پارت کمی بود پارت بعد بیشتر مینویسم
پایان پارت 1
( امیدوارم خوشتون اومده باشه🙃🥺)
هر روز میزارم اگ حمایتاتون زیاد باشه روزی 2 یا 3 پارت میزارم و پارت 2 هم الان میزارم چون اولاشه و زیاد خاص نیس منتظر باشید از پارت 3 ب بعد اعضا میان...
پارت1
از دید ات
امروز کلا داشتم دنبال کار میگشتم اگ کار پیدا نکنم نمیتونم اجاره خونمون رو بدم باید هرجوری شده کار پیدا میکردم ب همه جا سر زدم همه جا دنبال کار گشتم ولی کسی من رو قبول نمیکرد! دیگ خسته شدم برگشتم خونه حصلم سر رفته بود ک زنگ زدم ب یونا( دوست اته)
مکالمه ات و یونا:
یونا:چطوری کوچول موچول
ات:ب تو یاد ندادن سلام کنی؟!
یونا:نه یاد ندادن
ات:خدایا من رو از دست این موز کن
یونا:حیح( ی کم خندید)خببببب کار پیدا کردی
ات:هوفففف ن نتونستم کار پیدا کنمممم خعلی عصابم خورده
یونا:ناراحت نباش پیدا میشه
ات: باشه
مکالمشون تموم شد....
فلش بک ب فردا ساعت 8 صب
خواب بودم ک دیدم یونا زنگ زده
ات: سلام چیه چی کا داری
یونا: هنوز خوابییییی؟!
ات: آرع مشکلی داریییییی🤦♀️
یونا: اینارو ولش ی خبر خوب برات دارمممم
ات:عاممممم خب این خبر خوبت چیه؟!
یونا:یکی از همکارام میگف هایب ب ی عکاس نیاز داره و دنبال عکاس میگرده و تا الان همه رد شدن توهم برو امتحان کن احتمال زیاد قبول میشی بعدش میتونی مصاحبه کنی
ات:واقعنییییییی؟! مرصییییییییی دوست خوشتلمممممممم عرررررررر
یونا: اوم چ عجب ی بار بهم گفتی خوشگل
ات:خب حالاکی باید بیام؟!
یونا: فردا بیای خوبه
ات:اوک
ببخشید پارت کمی بود پارت بعد بیشتر مینویسم
پایان پارت 1
( امیدوارم خوشتون اومده باشه🙃🥺)
هر روز میزارم اگ حمایتاتون زیاد باشه روزی 2 یا 3 پارت میزارم و پارت 2 هم الان میزارم چون اولاشه و زیاد خاص نیس منتظر باشید از پارت 3 ب بعد اعضا میان...
۳.۶k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲