𝒑𝒂𝒓𝒕❸🍷⏳
_وقتی به اتاق رسیدن چشمش به پسر جوونی اوفتاد که گوشه اتاق ایستاده بود و سرنگی رو روی گردنش گذاشته بود.... چهره پسر اونقدر مظلوم بود که امکان نداشت کسی باور کن اون یه قاتله
سویون « ا.. این همونه؟ چرا اینقدر مظلومه؟
هجین « سویون دستم به دامنت اینو نجات بده ! بمیره کارمون ساخته اس
سویون « اول به این مامور هاتون بگو برن کنار باید برم داخل
هجین « باشه اما مراقب باش
سویون « پسری با چشمای گرد خرگوشی ! اسمش رو نمیدونستم اما هنوز اونقدر پست نشده بودم که سر جون ادما قمار کنم.... هی پسر جون میشه چند دقیقه به حرف من گوش بدی؟
پسر « برو عقب... تو هم یکی مثل همینایی! شما ها میخواین منو بکشید
سویون « اما اونی که سرنگ رو روی شاهرگش گذاشته و میخواد خودشو بکشه تویی نه ما.... خواهش میکنم به حرفهام گوش بده بعد اگه قانع نشدی خودم میکشمت
هجین « یاعععع سویون
سویون « دو دقیقه زبون به دهن بگیر
پسر « چرا باید بهت اعتماد کنم؟
سویون « اون سرنگ ممکنه باعث مرگ نشه اما بهت چاقو میدم..... معامله خوبیه نه؟
پسر « خیلی خب بیا داخل... درم ببند
هجین « سویون جان.... *نگران
سویون « به هیچ وجه کسی رو نفرستین داخل باشه؟؟
تهیونگ « چیکار میکنی شین سویون؟؟؟؟
سویون « به عنوان مسئول کنونی این بیمار ازتون خواهش میکنم توی کار من دخالت نکنید
تهیونگ « من به عنوان مسئول قانونی این پرونده اختیار کامل دارم! پس دخالت میکنم
مدیر « الان وقت لجبازی نیست! ممکنه بزنه به سرش و کار رو تموم کنه
تهیونگ « نمیتونم بهت اعتماد کنم
سویون « این دیگه مشکل خودته
تهیونگ «تو...
مدیر « من ضمانتش رو میکنم! همین یه بار
سویون « ممنون مدیر کانگ
تهیونگ « شین سویون اگه اتفاقی بیفته من نابودت میکنم مطمئنی؟
سویون «بله!مسئولیتش رو به گردن میگیرم....
*میره تو اتاق
سویون « تو برای قاتل بودن زیادی مظلوم و جذابی پسر جون *توی دلش میگه
پسر « خب! من اینجام تا حرفهاتو بشنوم خانم دکتر
سویون « اون روانی ای که بیرون هست رو میشناسی؟
پسر « منظورت همون سرهنگه؟
سویون « اره همون
پسر « مثل من روانیه؟
سویون « کی به تو گفته روانی ای؟
پسر « همه پرستار ها.... میگن این پسر دیوونه اس
سویون « گوه خوردن
پسر « جان؟
سویون « میگم غلط کردن
پسر « چقدر بی ادبی خانم دکتر
سویون « ببخشید.... خب میشه یه درخواستی داشته باشم!
پسر « از من؟
سویون « اونی که روانیه تو نیستی! اون سرهنگیه که بیرون منتظره و فکر میکنه میخوام تو رو بکشم..... میشه کمکم کنی روشو کم کنیم؟ بعد منم کمکت میکنم
پسر « یعنی بیخیال کشتن خودم بشم؟
سویون « اوهوم! من بهت کمک میکنم به این پرستار ها بفهمومی دیوونه کیه.... تو هم به من کمک میکنی روی این سرهنگ رو کم کنم! معامله خوبیه نه؟
سویون « ا.. این همونه؟ چرا اینقدر مظلومه؟
هجین « سویون دستم به دامنت اینو نجات بده ! بمیره کارمون ساخته اس
سویون « اول به این مامور هاتون بگو برن کنار باید برم داخل
هجین « باشه اما مراقب باش
سویون « پسری با چشمای گرد خرگوشی ! اسمش رو نمیدونستم اما هنوز اونقدر پست نشده بودم که سر جون ادما قمار کنم.... هی پسر جون میشه چند دقیقه به حرف من گوش بدی؟
پسر « برو عقب... تو هم یکی مثل همینایی! شما ها میخواین منو بکشید
سویون « اما اونی که سرنگ رو روی شاهرگش گذاشته و میخواد خودشو بکشه تویی نه ما.... خواهش میکنم به حرفهام گوش بده بعد اگه قانع نشدی خودم میکشمت
هجین « یاعععع سویون
سویون « دو دقیقه زبون به دهن بگیر
پسر « چرا باید بهت اعتماد کنم؟
سویون « اون سرنگ ممکنه باعث مرگ نشه اما بهت چاقو میدم..... معامله خوبیه نه؟
پسر « خیلی خب بیا داخل... درم ببند
هجین « سویون جان.... *نگران
سویون « به هیچ وجه کسی رو نفرستین داخل باشه؟؟
تهیونگ « چیکار میکنی شین سویون؟؟؟؟
سویون « به عنوان مسئول کنونی این بیمار ازتون خواهش میکنم توی کار من دخالت نکنید
تهیونگ « من به عنوان مسئول قانونی این پرونده اختیار کامل دارم! پس دخالت میکنم
مدیر « الان وقت لجبازی نیست! ممکنه بزنه به سرش و کار رو تموم کنه
تهیونگ « نمیتونم بهت اعتماد کنم
سویون « این دیگه مشکل خودته
تهیونگ «تو...
مدیر « من ضمانتش رو میکنم! همین یه بار
سویون « ممنون مدیر کانگ
تهیونگ « شین سویون اگه اتفاقی بیفته من نابودت میکنم مطمئنی؟
سویون «بله!مسئولیتش رو به گردن میگیرم....
*میره تو اتاق
سویون « تو برای قاتل بودن زیادی مظلوم و جذابی پسر جون *توی دلش میگه
پسر « خب! من اینجام تا حرفهاتو بشنوم خانم دکتر
سویون « اون روانی ای که بیرون هست رو میشناسی؟
پسر « منظورت همون سرهنگه؟
سویون « اره همون
پسر « مثل من روانیه؟
سویون « کی به تو گفته روانی ای؟
پسر « همه پرستار ها.... میگن این پسر دیوونه اس
سویون « گوه خوردن
پسر « جان؟
سویون « میگم غلط کردن
پسر « چقدر بی ادبی خانم دکتر
سویون « ببخشید.... خب میشه یه درخواستی داشته باشم!
پسر « از من؟
سویون « اونی که روانیه تو نیستی! اون سرهنگیه که بیرون منتظره و فکر میکنه میخوام تو رو بکشم..... میشه کمکم کنی روشو کم کنیم؟ بعد منم کمکت میکنم
پسر « یعنی بیخیال کشتن خودم بشم؟
سویون « اوهوم! من بهت کمک میکنم به این پرستار ها بفهمومی دیوونه کیه.... تو هم به من کمک میکنی روی این سرهنگ رو کم کنم! معامله خوبیه نه؟
۹۲.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.