چانگمین ویو
چانگمین ویو
رفتم دم در اتاق ات اومدم در بزنم که صدای گریه هاشو شنیدم اون همیشه گریه میکرد ولی پیش من همیشه خوشحال بود
چ. تق تق تق
ات. بیا تو
چ. ات. آماده شو میخوایم دوتایی بریم بیرون
ات. داداشی ممنون ولی من درس دارن
چ. از دوروغ خوشم نمیاد همرو انجام دادی
مگه نه
ات. آره همرو انجام دادم حوصله ندارم
چ. باشه ولی ناراحتم کردی
فلش بک به ۱ ساعت بعد
ته. عزیزم خدا حافظ
ه. خداحافظ
چ. خداحافظ. بابا
ات. خداحافظ
ته. ممنون پسرم
ه. ات. چانگمین آماده شید میخوایم بریم بیرون
ات. ممنون من نمیام
چ. اگه ات نیاد منم نمیاد
ه. گمشین لباس بپوشین خیر سرتون بزرگ شدین
ات. مامان من نمیخوام بیام
چ. ات اگه جیمین هم باشه نمیای
ات. گگگگگگگگگ. حالا که نیست
ه. ات دختر انقدر لجباز نباش بلند شو
چ. آبجی کوچولو لطفا بیا بریم 🥹
ات. چانگمین نمیام نمیخوام
ه. باشه نیا ولی دخترم تو خونه بمونی میپوسی
چ. اهههههه گمشو لباس بپوش
ات نمیام
(بعد کلی جر و بحث)
ات. پس من نمیام یس
چ. گگگ مارفتیم خداحافظ
ه. پس حدقا زنگ جیمین بزن بیاد
ات. باشه.
ه. چ. رفتن
ات. زنگ جیمین زد
سلام ددی خوشگلم
ج بهم نگو ددی هنوز ددی نشدم
ات. چشم ددی حالا میای خونمون
ج. ات ببخشید ولی شرکت باباتم فردا شب میام قول میدم
ات. باشه
ج. خدافظ. قت کرد
(نیم ساعت بعد)
ات. آییی سرم خدا دوباره سردرد کوفتی شروع شد خداااااا خون دماغ هم که شدم سیاهی
(یک ساعت بعد )
چ. اومد تو و ات دید
چ. ات ات مامان. داد
ه. ها چیه. ات ات خوبی
چ. مامان من ماشین روشن میکنم تو ات بیار
ه. باشه لطفا بخور
(فلش بک تو بیمارستا ).
دکتر. چیز جدیدی نیست حمله عصبی بوده ولی فعلا یه روز بیهوش هستن
چ. ممنون
ه. ممنون دکتر.
الو تهیونگ بیا بیمارستان .....
ته. باشه چیشده
ه. تو فقط بیا
ته. باشه باشه
گوشی ات زنگ میخوره.
. جیمین .
چ. س لام جیمین
ج. سلام ات چرا جواب نمیده هزار بار زنگش زدم
چ. جیمین نگا یه اتفاقی افتاده و ات بیمارستان بستریه
ج. چه بیمارستانی
چ. نمیخواد بیای
ج. بگو زود. داد
چ. بیمارستان ....
ج باشه تا ۱۰ دقیقه دیگه میام
چ. باشه
(۵دقیقه بعد)
ته. ه هانول چی شده
ه. ات بستری شده
ته. واسه چی
چ. همله عصبی بخاطر اون اگه یکم بیشتر بهش توجه میکردی این اتفاقات نمیوفتاد اون سه سال هست این بیماری داره به ما نگفته چرا میتونست بگه ولی نگفت چون تو بهش احمیت نمیدی چرا اون ۱۸ سالشه بیشتر از یه آدم ۴۰ ساله درد کشیده. داد
(۵دقیقه بعد )
ج. چانگمین ات کجاست گریه
چ. جیمین آروم باش
ج. میگم بگو کجاست اون حمله عصبی داره اگه بلایی سرش بیاد تو میتونی برش گردونی. گریه
ته. جیمین تو واسه چی اینجایی
ج. معذرت میخوام نمیتونم بیام دوست دخترمو ببینم
پایان پارت دو
رفتم دم در اتاق ات اومدم در بزنم که صدای گریه هاشو شنیدم اون همیشه گریه میکرد ولی پیش من همیشه خوشحال بود
چ. تق تق تق
ات. بیا تو
چ. ات. آماده شو میخوایم دوتایی بریم بیرون
ات. داداشی ممنون ولی من درس دارن
چ. از دوروغ خوشم نمیاد همرو انجام دادی
مگه نه
ات. آره همرو انجام دادم حوصله ندارم
چ. باشه ولی ناراحتم کردی
فلش بک به ۱ ساعت بعد
ته. عزیزم خدا حافظ
ه. خداحافظ
چ. خداحافظ. بابا
ات. خداحافظ
ته. ممنون پسرم
ه. ات. چانگمین آماده شید میخوایم بریم بیرون
ات. ممنون من نمیام
چ. اگه ات نیاد منم نمیاد
ه. گمشین لباس بپوشین خیر سرتون بزرگ شدین
ات. مامان من نمیخوام بیام
چ. ات اگه جیمین هم باشه نمیای
ات. گگگگگگگگگ. حالا که نیست
ه. ات دختر انقدر لجباز نباش بلند شو
چ. آبجی کوچولو لطفا بیا بریم 🥹
ات. چانگمین نمیام نمیخوام
ه. باشه نیا ولی دخترم تو خونه بمونی میپوسی
چ. اهههههه گمشو لباس بپوش
ات نمیام
(بعد کلی جر و بحث)
ات. پس من نمیام یس
چ. گگگ مارفتیم خداحافظ
ه. پس حدقا زنگ جیمین بزن بیاد
ات. باشه.
ه. چ. رفتن
ات. زنگ جیمین زد
سلام ددی خوشگلم
ج بهم نگو ددی هنوز ددی نشدم
ات. چشم ددی حالا میای خونمون
ج. ات ببخشید ولی شرکت باباتم فردا شب میام قول میدم
ات. باشه
ج. خدافظ. قت کرد
(نیم ساعت بعد)
ات. آییی سرم خدا دوباره سردرد کوفتی شروع شد خداااااا خون دماغ هم که شدم سیاهی
(یک ساعت بعد )
چ. اومد تو و ات دید
چ. ات ات مامان. داد
ه. ها چیه. ات ات خوبی
چ. مامان من ماشین روشن میکنم تو ات بیار
ه. باشه لطفا بخور
(فلش بک تو بیمارستا ).
دکتر. چیز جدیدی نیست حمله عصبی بوده ولی فعلا یه روز بیهوش هستن
چ. ممنون
ه. ممنون دکتر.
الو تهیونگ بیا بیمارستان .....
ته. باشه چیشده
ه. تو فقط بیا
ته. باشه باشه
گوشی ات زنگ میخوره.
. جیمین .
چ. س لام جیمین
ج. سلام ات چرا جواب نمیده هزار بار زنگش زدم
چ. جیمین نگا یه اتفاقی افتاده و ات بیمارستان بستریه
ج. چه بیمارستانی
چ. نمیخواد بیای
ج. بگو زود. داد
چ. بیمارستان ....
ج باشه تا ۱۰ دقیقه دیگه میام
چ. باشه
(۵دقیقه بعد)
ته. ه هانول چی شده
ه. ات بستری شده
ته. واسه چی
چ. همله عصبی بخاطر اون اگه یکم بیشتر بهش توجه میکردی این اتفاقات نمیوفتاد اون سه سال هست این بیماری داره به ما نگفته چرا میتونست بگه ولی نگفت چون تو بهش احمیت نمیدی چرا اون ۱۸ سالشه بیشتر از یه آدم ۴۰ ساله درد کشیده. داد
(۵دقیقه بعد )
ج. چانگمین ات کجاست گریه
چ. جیمین آروم باش
ج. میگم بگو کجاست اون حمله عصبی داره اگه بلایی سرش بیاد تو میتونی برش گردونی. گریه
ته. جیمین تو واسه چی اینجایی
ج. معذرت میخوام نمیتونم بیام دوست دخترمو ببینم
پایان پارت دو
۱۱.۱k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.