همکلاسی من part 1
ویو ات:
های من کیم ات هستم ۱۸ سالمه و یه دانش آموز انتقالی هستم و امروز میخوام برم مدرسه جدیدم
چون خونهمون رو عوض کردیم مجبور شدم مدرسهام رو هم عوض کنم
رفتم مدرسه جدید داشتم میرفتم دفتر مدیر که خوردم یه یه نفر و افتادم زمین
ات:ب.....بخشید آقا من........حواسم نبود
جیمین:اشکال نداره........ببینم تورو؟ تا حالا ندیدمت دانش آموز جدید هستی؟
ات:ب.......بله
جیمین: آها کلاس؟
ات:نمیدونم میخواستم برم از مدیر بپرسم
جیمین: آها خوب دیگه برو
ات:بله.....ببخشید
رفتم دفتر مدیر و اونجا بهم کلاسم رو گفتن
مدیر:خوب ات ایشون آقای لی معلم انگلیسی تون هست با ایشون برید به کلاس
ات:بله
آقای لی:خوب ات با من بیا تو کلاس تا به بچه ها معرفیت کنم
ات:بله استاد
آقای لی:خوب بچه ها امروز یه دانش آموز جدید داریم
بیا تو ات
ات:سلام من کیم ات هستم امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
آقای لی: خوب ات برو بشین پیش جیمین
ات:عاااا بله استاد
رفتم و نشستم
جیمین: هی تو همونی نیستی که صبح خورد بهم؟
ات:عه آرهه تو همون پسرهای
جیمین:پس با هم همکلاسی هستیم
اسم من جیمینه
ات:منم ات هستم
جیمین:خوشبختم
ات:منم همینطور
استاد درسش رو داد و رفت
زنگ بعدی هنر بود باید میرفتیم طبقه پایین تو کلاس هنر
وسایلم رو جمع کردم و رفتم کلاس هنر
اونجا یه تابلو خیلی قشنگی بود!
رفتم و تابلو رو از نزدیک نگاه کردم واقعا قشنگ بود!
کوک:خوشگله نه؟
ات: ترسیدم و برگشتم و با تعجب نگاش کردم
توکی هستی؟
کوک: من کی ام؟ منو همه میشناسن حتما دانش آموز انتقالی هستی آره؟؟؟
ات:خوب.......آره
این تابلو رو تو کشیدی؟
کوک:آره من کشیدم
ات:خیلی قشنگه دستات طلایین
کوک:مرسی
تو کدوم کلاسی؟
ات:کلاس ÷/!+¥
کوک:هوممم موفق باشی
ات:مرسی
جیمین: کوک چیکار میکردی؟
کوک:هیچی
اون دانش آموز انتقالی خیلی خوشگله ازش خوشم اومده
جیمین: دیوونه شدی؟ کوک نگو که عاشق شدی!
ته:کی عاشق شده؟
جیمین:کوک
ته: کوک تو عاشق شدیییی؟!!!!!!!!
کوک:بابا من فقط گفتم خوشکله نگفتم که عاشق شدم!!!!
جیمین:بغل دستی منه همکلاسی هستیم با هم
ته:آره امروز که اومد استاد لی بهش گف بشینه کنار جیمین
کوک:که اینطور!!!!
خوب دیگه بیاید بریم
جیمین و ته:بریم
ببخشید دیر شد قرار بود ظهر بزارم ولی خسته بودم نزاشتم الانم نمیخواستم بزارم ولی گذاشتم پارت بعد رو هم یه یک ساعت دیگه میزارم💕
های من کیم ات هستم ۱۸ سالمه و یه دانش آموز انتقالی هستم و امروز میخوام برم مدرسه جدیدم
چون خونهمون رو عوض کردیم مجبور شدم مدرسهام رو هم عوض کنم
رفتم مدرسه جدید داشتم میرفتم دفتر مدیر که خوردم یه یه نفر و افتادم زمین
ات:ب.....بخشید آقا من........حواسم نبود
جیمین:اشکال نداره........ببینم تورو؟ تا حالا ندیدمت دانش آموز جدید هستی؟
ات:ب.......بله
جیمین: آها کلاس؟
ات:نمیدونم میخواستم برم از مدیر بپرسم
جیمین: آها خوب دیگه برو
ات:بله.....ببخشید
رفتم دفتر مدیر و اونجا بهم کلاسم رو گفتن
مدیر:خوب ات ایشون آقای لی معلم انگلیسی تون هست با ایشون برید به کلاس
ات:بله
آقای لی:خوب ات با من بیا تو کلاس تا به بچه ها معرفیت کنم
ات:بله استاد
آقای لی:خوب بچه ها امروز یه دانش آموز جدید داریم
بیا تو ات
ات:سلام من کیم ات هستم امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
آقای لی: خوب ات برو بشین پیش جیمین
ات:عاااا بله استاد
رفتم و نشستم
جیمین: هی تو همونی نیستی که صبح خورد بهم؟
ات:عه آرهه تو همون پسرهای
جیمین:پس با هم همکلاسی هستیم
اسم من جیمینه
ات:منم ات هستم
جیمین:خوشبختم
ات:منم همینطور
استاد درسش رو داد و رفت
زنگ بعدی هنر بود باید میرفتیم طبقه پایین تو کلاس هنر
وسایلم رو جمع کردم و رفتم کلاس هنر
اونجا یه تابلو خیلی قشنگی بود!
رفتم و تابلو رو از نزدیک نگاه کردم واقعا قشنگ بود!
کوک:خوشگله نه؟
ات: ترسیدم و برگشتم و با تعجب نگاش کردم
توکی هستی؟
کوک: من کی ام؟ منو همه میشناسن حتما دانش آموز انتقالی هستی آره؟؟؟
ات:خوب.......آره
این تابلو رو تو کشیدی؟
کوک:آره من کشیدم
ات:خیلی قشنگه دستات طلایین
کوک:مرسی
تو کدوم کلاسی؟
ات:کلاس ÷/!+¥
کوک:هوممم موفق باشی
ات:مرسی
جیمین: کوک چیکار میکردی؟
کوک:هیچی
اون دانش آموز انتقالی خیلی خوشگله ازش خوشم اومده
جیمین: دیوونه شدی؟ کوک نگو که عاشق شدی!
ته:کی عاشق شده؟
جیمین:کوک
ته: کوک تو عاشق شدیییی؟!!!!!!!!
کوک:بابا من فقط گفتم خوشکله نگفتم که عاشق شدم!!!!
جیمین:بغل دستی منه همکلاسی هستیم با هم
ته:آره امروز که اومد استاد لی بهش گف بشینه کنار جیمین
کوک:که اینطور!!!!
خوب دیگه بیاید بریم
جیمین و ته:بریم
ببخشید دیر شد قرار بود ظهر بزارم ولی خسته بودم نزاشتم الانم نمیخواستم بزارم ولی گذاشتم پارت بعد رو هم یه یک ساعت دیگه میزارم💕
۱۵.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.