hi
اومدم بیام بیرون که یکی بازومو سفت گرفت و چسبوند به دیوار و دوتا دستاشو کنار سرم نگا کردم دیدم مدیر برنامه ی نامجون اوپاعه
🦋چیکار میکنید؟
🐔میخوام مال من شی
اومد حرف بزنم مه شروع کرد بوسیدنم گریه ام گرفت و بهش مشت میزنم ولی انگار نه انگار یه دفعه با شدت خورد زمین نشستم روی زمین و سرمو گذاشتم رو زانو هام و گریه کردم که یهو یه صدای اشنا اومد
ویو فیلیکس
رسیدم کمپانی که یکی از کار کنا بهم خورد و ابمیوه اش ریخت رو تیشرتم از استف پرسیدم دستشویی کجاست رفتم تو دستشویی که دیدم یکی داره یه دختر ور به زور میبوسه رفتم یغه ی پسره رو گرفتم و پرت کردم زمین سریع در رفت به دختره نگاه کردم داشت گریه میکرد رفتم جلوش زانو زدم و گفتم
🐤حالتون خوبه؟
سرشو اورد بالا چشم هاش قرمز بود و دماغشم هم همین طور یه گوشه ی لبش پاره شده بود ولی به طرز عجیبی خوشگل بود
🐤اسمتون چیه؟
🦋کیم... لیا
🐤میشناختیش؟
🦋ا.. ره هم... کارمه(با بغض و گریه)
🐤تو کدوم بخش کار میکنی؟
🦋مدیر برن.. امه. ی... اقای... کیم... سوک جی.. نم
گریه اش بند نمیومد دستشو گرفتم
🐤خیلی خب حالا گریه نکن پاشو دستو روتو بشور بریم
متفاوت گرفتم و کمکش کردم پاشه بردمش سمت دستشون و شیر رو وا کردم دستمو گذاشتم ور کمرش یه وقت نیوفته
🐤اینجا دستشویی مرداست... چرا اومدی اینجا
🦋حواسم... نبود اشتباه اومدم
🐤بشور لباتو
چشمم خورد به لباسش که قرمز بود.... وایسا... لیا... پری... وای حالا چه خاکی به سرم بود چطوری بهش بگم تصمیم گرفتم چیزی نگم بهش سوئیشرتم رو در اوردم و رفتم پشتش و به کمرش بستم
🦋چی.. کار میکنید
🐤لباست... خونی شده... عوضش کن
تیشرتم رو شستم و اومدک ا ز دستشویی بیرون قلبم تند میزد چم شده؟ نمیدونم
رفتم نشستم توی دفتر جین و منتظر جین موندم و به صورت لیا فکر کردم لیا اومد تو با یه دست لباس جدید یه سری برگه دستش بود
برگه هارو گذاشت رو میز و بهم گفت
🦋اقای بونگ واقعا ازتون ممنونم و اینکه... لباستون کثیف شده... میشورم میارم براتون
🐤خواهش میکنم اشکال نداره بهترین؟
🦋بله خوبم
🐤گوشه ی لبتون رو پماد بزنید ... ممکنه جاش بمونه
🦋چشم
جین اود از در تو
🐹به سلام بوک لی ببخشید دیر کردم....
با هم دست دادیم و گفتم اشکالی نداره جین به لیا نگا کرد
🐹با کی دعوا کردی دختر زخمی شدی
🦋دعوا نکردم جین....
🐹پس چی کار کردی دختره ی جیغ جیغ و
🐤ببخشید با هم نسبتی دارید
🐹خیر ولی جای خواهرمه بهش گفتم باهام مثل داداشش رفتار کنه ولی خب خیلی سلیطه اس
🦋با احترام ... عمتون سلیطه اس
به دعواشون خنده ای کردم و برای اینکه شاهد زخمی شدن جین نباشم گفتم بسه جین بیا به کارمون برسیم لیا رفت بیرون و ما هم نشستیم لیریک هارو بنویسیم
فلش بک شب
بقیه اش تو کامنت جا نشد
🦋چیکار میکنید؟
🐔میخوام مال من شی
اومد حرف بزنم مه شروع کرد بوسیدنم گریه ام گرفت و بهش مشت میزنم ولی انگار نه انگار یه دفعه با شدت خورد زمین نشستم روی زمین و سرمو گذاشتم رو زانو هام و گریه کردم که یهو یه صدای اشنا اومد
ویو فیلیکس
رسیدم کمپانی که یکی از کار کنا بهم خورد و ابمیوه اش ریخت رو تیشرتم از استف پرسیدم دستشویی کجاست رفتم تو دستشویی که دیدم یکی داره یه دختر ور به زور میبوسه رفتم یغه ی پسره رو گرفتم و پرت کردم زمین سریع در رفت به دختره نگاه کردم داشت گریه میکرد رفتم جلوش زانو زدم و گفتم
🐤حالتون خوبه؟
سرشو اورد بالا چشم هاش قرمز بود و دماغشم هم همین طور یه گوشه ی لبش پاره شده بود ولی به طرز عجیبی خوشگل بود
🐤اسمتون چیه؟
🦋کیم... لیا
🐤میشناختیش؟
🦋ا.. ره هم... کارمه(با بغض و گریه)
🐤تو کدوم بخش کار میکنی؟
🦋مدیر برن.. امه. ی... اقای... کیم... سوک جی.. نم
گریه اش بند نمیومد دستشو گرفتم
🐤خیلی خب حالا گریه نکن پاشو دستو روتو بشور بریم
متفاوت گرفتم و کمکش کردم پاشه بردمش سمت دستشون و شیر رو وا کردم دستمو گذاشتم ور کمرش یه وقت نیوفته
🐤اینجا دستشویی مرداست... چرا اومدی اینجا
🦋حواسم... نبود اشتباه اومدم
🐤بشور لباتو
چشمم خورد به لباسش که قرمز بود.... وایسا... لیا... پری... وای حالا چه خاکی به سرم بود چطوری بهش بگم تصمیم گرفتم چیزی نگم بهش سوئیشرتم رو در اوردم و رفتم پشتش و به کمرش بستم
🦋چی.. کار میکنید
🐤لباست... خونی شده... عوضش کن
تیشرتم رو شستم و اومدک ا ز دستشویی بیرون قلبم تند میزد چم شده؟ نمیدونم
رفتم نشستم توی دفتر جین و منتظر جین موندم و به صورت لیا فکر کردم لیا اومد تو با یه دست لباس جدید یه سری برگه دستش بود
برگه هارو گذاشت رو میز و بهم گفت
🦋اقای بونگ واقعا ازتون ممنونم و اینکه... لباستون کثیف شده... میشورم میارم براتون
🐤خواهش میکنم اشکال نداره بهترین؟
🦋بله خوبم
🐤گوشه ی لبتون رو پماد بزنید ... ممکنه جاش بمونه
🦋چشم
جین اود از در تو
🐹به سلام بوک لی ببخشید دیر کردم....
با هم دست دادیم و گفتم اشکالی نداره جین به لیا نگا کرد
🐹با کی دعوا کردی دختر زخمی شدی
🦋دعوا نکردم جین....
🐹پس چی کار کردی دختره ی جیغ جیغ و
🐤ببخشید با هم نسبتی دارید
🐹خیر ولی جای خواهرمه بهش گفتم باهام مثل داداشش رفتار کنه ولی خب خیلی سلیطه اس
🦋با احترام ... عمتون سلیطه اس
به دعواشون خنده ای کردم و برای اینکه شاهد زخمی شدن جین نباشم گفتم بسه جین بیا به کارمون برسیم لیا رفت بیرون و ما هم نشستیم لیریک هارو بنویسیم
فلش بک شب
بقیه اش تو کامنت جا نشد
۴.۴k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.