وقتی رل صمیمی ترین رفیقت بود...
•پارت سوم•
یهو اومد داخل و در رو بست
شروع کرد به خوردن لبام حتی گوشه لبم زخم شد
از حرص در رو باز کردم و هولش دادم بیرون و در رو بستم
ویو جونگ کوک
هه
این همه لجبازی واس چی
بلاخره که ی روزی مال من میشی
ویو ا/ت
گوشیم زنگ خورد
جیهوپ بود
بغض تو صدام رو خفه کردم و جواب دادم
+ ا...الو
÷ عشقم...چیزی شده
+ نه
÷ صدات ی جوری
+ ی کم سرما خوردم
÷ ها باشه مراقب خودت باش
+ باشه
÷ خداحافظ
قطع کردم
پشت سرش یونجی زنگ زد
یهو یاد چند دقیقه قبل افتادم و رد تماس دادم
بدون صبحونه حاضر شدم و رفتم بیرون ی کم هوا بخورم
...
یهو اومد داخل و در رو بست
شروع کرد به خوردن لبام حتی گوشه لبم زخم شد
از حرص در رو باز کردم و هولش دادم بیرون و در رو بستم
ویو جونگ کوک
هه
این همه لجبازی واس چی
بلاخره که ی روزی مال من میشی
ویو ا/ت
گوشیم زنگ خورد
جیهوپ بود
بغض تو صدام رو خفه کردم و جواب دادم
+ ا...الو
÷ عشقم...چیزی شده
+ نه
÷ صدات ی جوری
+ ی کم سرما خوردم
÷ ها باشه مراقب خودت باش
+ باشه
÷ خداحافظ
قطع کردم
پشت سرش یونجی زنگ زد
یهو یاد چند دقیقه قبل افتادم و رد تماس دادم
بدون صبحونه حاضر شدم و رفتم بیرون ی کم هوا بخورم
...
۱.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.