Family members
پارت ۴
کوک: ما دیگه میریم!.. خداحافظ
ا/ت: خداحافظ همگی
همه: خداحافظ
*
ا/ت: ببخشید اونطوری جلوی بابابزرگت داد کشیدم
کوک: چییی؟... چی میگی؟... عالی بود دختر!... واسه چی معذرت خواهی میکنی؟.. من ازت ممنونم که سرش داد کشیدی ( خنده)
ا/ت: واقعا؟
کوک: هومم.. اینو یادت باشه همیشه هوای تو و دختر کوچولومون رو دارم :) 😉
* صبح*
ا/ت: بیت حس دستی رو شکمم از خواب بیدارشدم*..داری چیکار میکنی؟ ( خواب آلو)
کوک: با دخترم دارم بازی میکنم :)
ا/ت: بزار صبحونه بخوریم بعد ( خنده)
کوک: منتظر مامان خرگوشه بودم که بیدارشه و صبحونه بخوریم
ا/ت: عع؟.. پس پاشو بریم :)*
کوک:* داشتم بهش میگفتم موقع بدنیا اومدن زیاد مامانشو اذیت نکنه وگرنه تنبیه اش میکنم
ا/ت: خنده*.... ووووااایییییی ( جیغغ)..ددداررهه..بددنیاا مییاددد
کوک: پاهام سست شد* کولش کردم و بردمش تو ماشین* الان میرسیم عزیزم یکم تحمل کن..میدونم سخته ولی تحمل کنن
ا/ت: آآآآآآآییییییییییی...( سرفه)
کوک: نمیدونم چیشد کسری از ثانیه رسیدیم بیمارستان..کارام دست خودم نبود* یکییی نیستت به زنمم کمکک کنههه؟ بچمم داره بدنیا میاددد
پرستارا یه برانکارد آوردن و ا/ت رو گذاشتن رو اون و بردنش اتاق عمل*
بعد چند ساعت همه اعضا و لیا و لایلا و مامان و بابای من و اون اومدن*
کوک: ما دیگه میریم!.. خداحافظ
ا/ت: خداحافظ همگی
همه: خداحافظ
*
ا/ت: ببخشید اونطوری جلوی بابابزرگت داد کشیدم
کوک: چییی؟... چی میگی؟... عالی بود دختر!... واسه چی معذرت خواهی میکنی؟.. من ازت ممنونم که سرش داد کشیدی ( خنده)
ا/ت: واقعا؟
کوک: هومم.. اینو یادت باشه همیشه هوای تو و دختر کوچولومون رو دارم :) 😉
* صبح*
ا/ت: بیت حس دستی رو شکمم از خواب بیدارشدم*..داری چیکار میکنی؟ ( خواب آلو)
کوک: با دخترم دارم بازی میکنم :)
ا/ت: بزار صبحونه بخوریم بعد ( خنده)
کوک: منتظر مامان خرگوشه بودم که بیدارشه و صبحونه بخوریم
ا/ت: عع؟.. پس پاشو بریم :)*
کوک:* داشتم بهش میگفتم موقع بدنیا اومدن زیاد مامانشو اذیت نکنه وگرنه تنبیه اش میکنم
ا/ت: خنده*.... ووووااایییییی ( جیغغ)..ددداررهه..بددنیاا مییاددد
کوک: پاهام سست شد* کولش کردم و بردمش تو ماشین* الان میرسیم عزیزم یکم تحمل کن..میدونم سخته ولی تحمل کنن
ا/ت: آآآآآآآییییییییییی...( سرفه)
کوک: نمیدونم چیشد کسری از ثانیه رسیدیم بیمارستان..کارام دست خودم نبود* یکییی نیستت به زنمم کمکک کنههه؟ بچمم داره بدنیا میاددد
پرستارا یه برانکارد آوردن و ا/ت رو گذاشتن رو اون و بردنش اتاق عمل*
بعد چند ساعت همه اعضا و لیا و لایلا و مامان و بابای من و اون اومدن*
۱۴.۸k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.