p28
کتابشو ازش گرفتم
تهیونگ : هوی پسش بده
ات : نمیدم نمیدم نمیدم •-•
خواستم ازش فرار کنم ولی منو از لباسم گرف و پرتم کرد رو مبل و روم خیمه زد
تهیونگ : نزار اتفاق دیشب دوباره بیفته
ات : اوکی اوکی گوه قولدم (눈‸눈)
کتابو ازم گرف و بوسه ای به لبم زد.
ات : من با یه بوس خر نمیشم
تهیونگ : میدونم چون از اول خر بدنیا اومدی
ات : بیتلبیتتتتتتت
رفتم سمتش ولی نتونستم بزنمش و دستامو پشتم قفل کرد و منو نشوند رو پاهاش و لباشو رو لبام گزاشت. چطور با اینکه دارم اذیتش میکنم هنوزم خونسرده. اصن اینطور نبود...
تهیونگ : عاشقتم
ات : م..منم همیطور
تهیونگ : حالا بت ثابت کردم از اول خر بدنیا اومدی
ات :(눈‸눈)
تهیونگ :*خنده*
ات : زهر مار نیشتو ببند(눈‸눈)
خندش بلندتر شد. خیلی کیوت بود. چینی به دماغم دادم و مشتی به سینش زدم
تهیونگ : کیوت
ات : اسمتو رو من نزار وگرنه گازت میزنم
تهیونگ : حالا کیوته من شدم
ات : از اول بودی
تهیونگ :*لبخند*
ات : خودتم قبول داری
تهیونگ : نیستم
ات : هستی هستی هستی •-•
تهیونگ : ات..
ات : جانم •-•
تهیونگ : یه حسی دارم. حس خیلی خوبیه. وقتی خیلی خوشحالی در حدی که نمیدونی چطور توصیفش کنی. نمیدونم میفهمی منظورمو یا نه ولی..
ات : میدونم چی میگی. منم حاظرم همیشه پیشت باشم تا این حسو داشته باشی
تهیونگ :*لبخند*
بوسه ای رو لباش کاشتم که صدای در به گوشم خورد. زود از پاهاش اومدم پایین و کتابو دادم دستش و رفتم اشپزخونه
جیوو : سلاااامممممممم
جین : یعنی گشت زنی تو شهر اینقد حال میده.
تهیونگ : چی ؟
ات : چی گفتیییییییی؟
کوک : اها. غرق خواب بغل هم بودین بیدارتون نکردیم تنها رفتیم شهر بگردیم
ات : کی بهتون اجازه داده بیاین تو اتاق (눈‸눈)
یونگی : فک کردین صدای دیشبتونو نشنیدیم کفترای عاشق. اخه کفتر چی بگم
تهیونگ : خب شنیده باشین.
ات : هوم؟
تهیونگ : انگار باید ازتون اجازه میگرفتم. ات انسان بود هم حاضر بودم قوانین خانواده کیم رو زیر پا بزارم
ات : انسان بودم که صد در صد زیر دستت میمردم (눈‸눈)
تهیونگ : هر کی هم مشکل داره سرشو بکوبه ب دیوار
جیهوپ : تبریک میگم
جیمین : به پای هم پیر شین
جیوو : گفته بودم خیلی بهم میاین
ات : خودم میدونم نیازی به تعریف نیس
جیوو : نگا نگا داره عدا تهیونگشو درمیاره
ات : هوی هوی
جیوو : اصن بت نمیاد
ات : میزنمتا
جیوو : گمشو بینم واسه من شاخ و شونه نکش
ات :(눈‸눈)
جیوو : افرین دختر خوب
تهیونگ : هوی پسش بده
ات : نمیدم نمیدم نمیدم •-•
خواستم ازش فرار کنم ولی منو از لباسم گرف و پرتم کرد رو مبل و روم خیمه زد
تهیونگ : نزار اتفاق دیشب دوباره بیفته
ات : اوکی اوکی گوه قولدم (눈‸눈)
کتابو ازم گرف و بوسه ای به لبم زد.
ات : من با یه بوس خر نمیشم
تهیونگ : میدونم چون از اول خر بدنیا اومدی
ات : بیتلبیتتتتتتت
رفتم سمتش ولی نتونستم بزنمش و دستامو پشتم قفل کرد و منو نشوند رو پاهاش و لباشو رو لبام گزاشت. چطور با اینکه دارم اذیتش میکنم هنوزم خونسرده. اصن اینطور نبود...
تهیونگ : عاشقتم
ات : م..منم همیطور
تهیونگ : حالا بت ثابت کردم از اول خر بدنیا اومدی
ات :(눈‸눈)
تهیونگ :*خنده*
ات : زهر مار نیشتو ببند(눈‸눈)
خندش بلندتر شد. خیلی کیوت بود. چینی به دماغم دادم و مشتی به سینش زدم
تهیونگ : کیوت
ات : اسمتو رو من نزار وگرنه گازت میزنم
تهیونگ : حالا کیوته من شدم
ات : از اول بودی
تهیونگ :*لبخند*
ات : خودتم قبول داری
تهیونگ : نیستم
ات : هستی هستی هستی •-•
تهیونگ : ات..
ات : جانم •-•
تهیونگ : یه حسی دارم. حس خیلی خوبیه. وقتی خیلی خوشحالی در حدی که نمیدونی چطور توصیفش کنی. نمیدونم میفهمی منظورمو یا نه ولی..
ات : میدونم چی میگی. منم حاظرم همیشه پیشت باشم تا این حسو داشته باشی
تهیونگ :*لبخند*
بوسه ای رو لباش کاشتم که صدای در به گوشم خورد. زود از پاهاش اومدم پایین و کتابو دادم دستش و رفتم اشپزخونه
جیوو : سلاااامممممممم
جین : یعنی گشت زنی تو شهر اینقد حال میده.
تهیونگ : چی ؟
ات : چی گفتیییییییی؟
کوک : اها. غرق خواب بغل هم بودین بیدارتون نکردیم تنها رفتیم شهر بگردیم
ات : کی بهتون اجازه داده بیاین تو اتاق (눈‸눈)
یونگی : فک کردین صدای دیشبتونو نشنیدیم کفترای عاشق. اخه کفتر چی بگم
تهیونگ : خب شنیده باشین.
ات : هوم؟
تهیونگ : انگار باید ازتون اجازه میگرفتم. ات انسان بود هم حاضر بودم قوانین خانواده کیم رو زیر پا بزارم
ات : انسان بودم که صد در صد زیر دستت میمردم (눈‸눈)
تهیونگ : هر کی هم مشکل داره سرشو بکوبه ب دیوار
جیهوپ : تبریک میگم
جیمین : به پای هم پیر شین
جیوو : گفته بودم خیلی بهم میاین
ات : خودم میدونم نیازی به تعریف نیس
جیوو : نگا نگا داره عدا تهیونگشو درمیاره
ات : هوی هوی
جیوو : اصن بت نمیاد
ات : میزنمتا
جیوو : گمشو بینم واسه من شاخ و شونه نکش
ات :(눈‸눈)
جیوو : افرین دختر خوب
۹۴.۷k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.