تنفر و عشق (P۱۰)
از زبان تهیونگ :
وقتی ترقه انداخت زیر پام حسابی از دستش عصبانی شدم ولی با به یاد اوردن بلایی که دیشب سرش اورده بودم آروم شدم چون خیلی به آناناس حساسیت داشت و دستش واقعا میسوخت خب اون کارش یجور تلافی بود دیگه
وقتی رسیدیم تو دانشگاه همه دورمون جمع شده بودن دستشو گرفتم چرا وقتی دستش رو گرفتم قلبم تند تند میزد
وقتی داشتیم میرفتیم دوستای هیوری داشتن رونیکا رو اذیت میکردن ولی خوشحالم که رونیکا جوابشون رو داد وقتی گفت که بشین تا بهت پسش بدم احساس خوبی بهم دست داد حسی که فکر کردم رونیکا هیچ وقت تنهام نمیزاره
کلاس منو و رونیکا جدا از هم بود
وقتی ترقه انداخت زیر پام حسابی از دستش عصبانی شدم ولی با به یاد اوردن بلایی که دیشب سرش اورده بودم آروم شدم چون خیلی به آناناس حساسیت داشت و دستش واقعا میسوخت خب اون کارش یجور تلافی بود دیگه
وقتی رسیدیم تو دانشگاه همه دورمون جمع شده بودن دستشو گرفتم چرا وقتی دستش رو گرفتم قلبم تند تند میزد
وقتی داشتیم میرفتیم دوستای هیوری داشتن رونیکا رو اذیت میکردن ولی خوشحالم که رونیکا جوابشون رو داد وقتی گفت که بشین تا بهت پسش بدم احساس خوبی بهم دست داد حسی که فکر کردم رونیکا هیچ وقت تنهام نمیزاره
کلاس منو و رونیکا جدا از هم بود
۵.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.