🔰B̷a̷n̷g̷ T̷e̷n̷ b̷o̷y̷s̷🔰..⛓️🖤M̷A̷F̷I̷A̷🖤⛓️.."2̷"پارت
سلام کیوتیا❤️🤍🖤 اینم از پارت بعد پسران ضد گلوله ..مافیا🙃🤍..الان کلاسو پیچوندم تا براتون ادامه فیک پسران ضد گلوله رو بنویسم😂..بین فاصله کلاس بعدیم پارت بعدی رو میزارم فعلا باید برم تا معلم جرم نداده😐💔بای😐😐🔪🔪
از زبان جیمین : صداش کردم اا/تتتتت..ولی جوابی نداد سریع سمتش رفتم و دستش گرفتم و گفتم: ببینم دختر تو این موقع شب بیرون چیکار میکنی ها؟😡😡..خیلی عصبانی شده بودم چون ممکن بود اتفاقی براش بیفته یا چند تا پسر عوضی بیان و عضیتش کنن 😡..تا خواستم یه کلمه دیگه بگم صورتشو اورد بالا و با چشمای پر از اشکش مواجه شدم که زیرشون گود رفته بود معلوم بود که خیلی گریه کرده وقتی اشک ها ا/ت رو دیدیم انگار داشتن قلبم رو تیکه تیکه میکردن😢..بهش گفتم هی دختر اروم باش 😥..بگو ببینن چی شده که این موقع شب اومدی بیرون ها؟؟🤨... از زبان ا/ت : اصلا حالم خوب نبود و متوجه هیچ کدوم از حرفای اون پسره نمیشدم بدنم ضعف شدیدی داشت😓 که ممکن بود هر لحظه از حال برم..اینقدر گریه کردم بودم که نمیتونستم قیافه پسره رو تشخیص بدم ولی صداش.....صداش خیلی شبیه صدای جیمین بود😢با خودم گفتم نکنه که خودش باشه..یک دفعه متوجه کلمه اخر پسره شدم که گفت :این موقع شب اینجا چیکار میکنم و چرا اومدم بیرون که سریع دستشو پس زدمو گفتم : به تو هیچ ربطی نداره پسره عوضی 😠 ولم کن..اصلا کنترل حرف هایی که میزدم دست خودم نبود 😥..از زبان جیمین : وقتی بهم گفت پسر عوضی خیلی عصبانی شدم و کنترلمو از دست دادم و یه سیلی محکم خوابوندم توی صورت ا/ت ..از زبان ا/ت : یه دفعه دیدیم پسره یه سیلی محکم بهم زد که باعث شد سوزش شدیدی رو روی صورتم احساس بکنم یه دفعه مایع گرمی رو توی دهنم حس کردم اول متوجه نشدم ولی تا خواستم یه کلمه دیگه حرف بزنم خون از دهنم ریخت روی زمین..از زبان جیمین : یه دفعه به خودم اومدم و با خودم گفتم من الان چیکار کردم😨...اون افسردگی شدیدی داره نباید بهش سیلی میزدم 😟..تا اینو گفتم یک دفعه دیدم که ا/ت....
خب.. خب.. خب...🙃 باز جای حساس کات کردم😂..اصلا ارادت خواستی به اذیت کردنتون دارم..🔪😐💔...یو نو..(نمیدونم چرا با گفتن این کلمه یاد جین افتادم😂😂)..خب همونطور که گفتم چند دقیقه دیگه پارت بعد رو میزارم بانی های من بای کیوتاااا..لایک کامنت فراموش نشه🖤🙃
از زبان جیمین : صداش کردم اا/تتتتت..ولی جوابی نداد سریع سمتش رفتم و دستش گرفتم و گفتم: ببینم دختر تو این موقع شب بیرون چیکار میکنی ها؟😡😡..خیلی عصبانی شده بودم چون ممکن بود اتفاقی براش بیفته یا چند تا پسر عوضی بیان و عضیتش کنن 😡..تا خواستم یه کلمه دیگه بگم صورتشو اورد بالا و با چشمای پر از اشکش مواجه شدم که زیرشون گود رفته بود معلوم بود که خیلی گریه کرده وقتی اشک ها ا/ت رو دیدیم انگار داشتن قلبم رو تیکه تیکه میکردن😢..بهش گفتم هی دختر اروم باش 😥..بگو ببینن چی شده که این موقع شب اومدی بیرون ها؟؟🤨... از زبان ا/ت : اصلا حالم خوب نبود و متوجه هیچ کدوم از حرفای اون پسره نمیشدم بدنم ضعف شدیدی داشت😓 که ممکن بود هر لحظه از حال برم..اینقدر گریه کردم بودم که نمیتونستم قیافه پسره رو تشخیص بدم ولی صداش.....صداش خیلی شبیه صدای جیمین بود😢با خودم گفتم نکنه که خودش باشه..یک دفعه متوجه کلمه اخر پسره شدم که گفت :این موقع شب اینجا چیکار میکنم و چرا اومدم بیرون که سریع دستشو پس زدمو گفتم : به تو هیچ ربطی نداره پسره عوضی 😠 ولم کن..اصلا کنترل حرف هایی که میزدم دست خودم نبود 😥..از زبان جیمین : وقتی بهم گفت پسر عوضی خیلی عصبانی شدم و کنترلمو از دست دادم و یه سیلی محکم خوابوندم توی صورت ا/ت ..از زبان ا/ت : یه دفعه دیدیم پسره یه سیلی محکم بهم زد که باعث شد سوزش شدیدی رو روی صورتم احساس بکنم یه دفعه مایع گرمی رو توی دهنم حس کردم اول متوجه نشدم ولی تا خواستم یه کلمه دیگه حرف بزنم خون از دهنم ریخت روی زمین..از زبان جیمین : یه دفعه به خودم اومدم و با خودم گفتم من الان چیکار کردم😨...اون افسردگی شدیدی داره نباید بهش سیلی میزدم 😟..تا اینو گفتم یک دفعه دیدم که ا/ت....
خب.. خب.. خب...🙃 باز جای حساس کات کردم😂..اصلا ارادت خواستی به اذیت کردنتون دارم..🔪😐💔...یو نو..(نمیدونم چرا با گفتن این کلمه یاد جین افتادم😂😂)..خب همونطور که گفتم چند دقیقه دیگه پارت بعد رو میزارم بانی های من بای کیوتاااا..لایک کامنت فراموش نشه🖤🙃
۲۰.۶k
۲۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.