مافیا سرد 26
ته : ات یه لحظه بیا
رفتیم تو ماشین که ته نشست و بهم زل زد
ات : چیزی شده
ته : تو یبار گفتی چون به پسر عموت
جواب منفی دادی
میخواست بخت دست بزنه
که آرش نجاتت داد
ات : خب
ته : تا چه حد بهت دست زد
ات : چیشد یاد اون افتادی
ته : حالا بگو
ات : خب میخواست گردنمو ببوسه
ته : لباستو در آوردم
ات : پیراهن پوشیده بودم
فقط هفت هشتا دکمه اولو پاره کرد
ته : قبل از اونم باز بدنتو دیده بود
ات : نه
ته : مطمئنم
ات : آره
ته : خب بریم خونه؟
ات : اره خیلی خسته شدم
ویو ته
اون حرفی که پسر عموش زده بود
ذهنمو مشغول کرد
واسه همین ازش سوال کردم
.
.
.
رسیدیم خونه
ات : ته
ته : بله چیزی شده
ات : نه کاری داری
ته : نه فقط یه چند تا پرونده که
یه ربع کلا زمان میبره
کاری داری
ات : نه هیچی
ته : راستشو بگو
ات : میخواستم بگم میشه بیای بغلم کنی تا بخوابم
ته : معلومه که بغلت میکنم
ات : آخه تو کار داری
ته :تو مهم تری
اومد بغلم کرد تو بغل هم دراز کشیده بودیم که
ات : ته
ته : جانم
ات : مرسی که منو دزدیدی
ته : تیکه میندازی
ات : نه
ته : پس چیه
ات : چون تو اگه منو نمی دزدی
من الان با پسر عموم ازدواج کرده بودم
ته : نمیخواد راجبش فک کنی اون
موضوع دیگه تموم شد
وقتی اینو به ات گفت روش خیمه زد و شروع کرد به بوسیدنش
بعد از ده دیقه ازش جدا شد
و همو بغل کردن و خوابشون برد
لطفا حمایت🖇🦔
رفتیم تو ماشین که ته نشست و بهم زل زد
ات : چیزی شده
ته : تو یبار گفتی چون به پسر عموت
جواب منفی دادی
میخواست بخت دست بزنه
که آرش نجاتت داد
ات : خب
ته : تا چه حد بهت دست زد
ات : چیشد یاد اون افتادی
ته : حالا بگو
ات : خب میخواست گردنمو ببوسه
ته : لباستو در آوردم
ات : پیراهن پوشیده بودم
فقط هفت هشتا دکمه اولو پاره کرد
ته : قبل از اونم باز بدنتو دیده بود
ات : نه
ته : مطمئنم
ات : آره
ته : خب بریم خونه؟
ات : اره خیلی خسته شدم
ویو ته
اون حرفی که پسر عموش زده بود
ذهنمو مشغول کرد
واسه همین ازش سوال کردم
.
.
.
رسیدیم خونه
ات : ته
ته : بله چیزی شده
ات : نه کاری داری
ته : نه فقط یه چند تا پرونده که
یه ربع کلا زمان میبره
کاری داری
ات : نه هیچی
ته : راستشو بگو
ات : میخواستم بگم میشه بیای بغلم کنی تا بخوابم
ته : معلومه که بغلت میکنم
ات : آخه تو کار داری
ته :تو مهم تری
اومد بغلم کرد تو بغل هم دراز کشیده بودیم که
ات : ته
ته : جانم
ات : مرسی که منو دزدیدی
ته : تیکه میندازی
ات : نه
ته : پس چیه
ات : چون تو اگه منو نمی دزدی
من الان با پسر عموم ازدواج کرده بودم
ته : نمیخواد راجبش فک کنی اون
موضوع دیگه تموم شد
وقتی اینو به ات گفت روش خیمه زد و شروع کرد به بوسیدنش
بعد از ده دیقه ازش جدا شد
و همو بغل کردن و خوابشون برد
لطفا حمایت🖇🦔
۳.۹k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.