P2
P2
_بله معذرت میخوام
+فدای سرت حالا کاری نداری برو بیرون
چشماش چهار تا شده بود به خاطر اینکه صمیمی باهاش حرف زدم
بهش توجهی نکردم و نشستم و خودمو مشغول کار کردم
چرا انقد آشناس این مرده
حس کردم داره بهم نزدیک میشه که دستشو جلو صورتم دیدم با اخم نگاهش کردم
_رایان هستم، رایان آراد
یه لحظه خون تو بدنم یخ زد
خودش بود ناجی و تنها آدم زندگیم
_خانم حالتون خوبه؟
به خودم اومدم با صدایی که انگار از ته چاه میومد خودمم به زور میشنیدم گفتم :بله خوشبختم
یه لبخند زد و گفت :همچنین خانم کاگویا ایتاچی
+اسم منو از کجا میدونید؟
_لبخندش به خنده کوتاهی تبدیل شد و گفت :از تابلوی دم ساختمون و کنار در مطبتون اصن به خواطر همین من فک کردم...
لینک ناشناسمون 📕.
حرفی، نظری، انتقادی چیزی داشتید در خدمتم 🌱(:
https://harfeto.timefriend.net/16905706766192
_بله معذرت میخوام
+فدای سرت حالا کاری نداری برو بیرون
چشماش چهار تا شده بود به خاطر اینکه صمیمی باهاش حرف زدم
بهش توجهی نکردم و نشستم و خودمو مشغول کار کردم
چرا انقد آشناس این مرده
حس کردم داره بهم نزدیک میشه که دستشو جلو صورتم دیدم با اخم نگاهش کردم
_رایان هستم، رایان آراد
یه لحظه خون تو بدنم یخ زد
خودش بود ناجی و تنها آدم زندگیم
_خانم حالتون خوبه؟
به خودم اومدم با صدایی که انگار از ته چاه میومد خودمم به زور میشنیدم گفتم :بله خوشبختم
یه لبخند زد و گفت :همچنین خانم کاگویا ایتاچی
+اسم منو از کجا میدونید؟
_لبخندش به خنده کوتاهی تبدیل شد و گفت :از تابلوی دم ساختمون و کنار در مطبتون اصن به خواطر همین من فک کردم...
لینک ناشناسمون 📕.
حرفی، نظری، انتقادی چیزی داشتید در خدمتم 🌱(:
https://harfeto.timefriend.net/16905706766192
۱.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.