هایییی من برگشتم با دو پارتتت پارت ۳
نامجون:خب حالا که همه جمع شدیم..رو نقشه تمرکز کنید
نامجون شروع کرد به توضیح دادن نقشه و اعضا هم با دقت گوش میدادن با اینکه این سومین بار بود که این نقشه رو مرور میکردن ولی این نقشه خیلی مهم بود و بستگی به عملکرد همه داشت اگه یکی یه اشتباهی بکنه کل نقشه رو هواست
(دو ساعت بعد)
ویو جیمین
تو اتاقم بودم که یکی اومد تو
سرم و از رو بالشتم بر داشتم تا ببینم کیه تهیونگ بود
مثل همیشه یا میخواست شروع کنه به تعنه زدن یا میخواست اذیتم کنه
سرم و گذاشتم رو بالشتم و بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم :
_چی میخوای
تهیونگ:اومدم باهات حرف بزنم
شوکه شدم ولی به رو خودم نیاوردم
امد و پایین تختم نشست تکیه داده بود و نگاهمم نمیکرد
تهیونگ: راجب یوناس...
به سرعت از رو تخت بلند شدم و رو به روش نشستم
_چیزی فهمیدی ازش؟!؟
تهیونگ:توی این جشن که فردا قراره به حمام خون تبدیل بشه یونا هم میاد...
با چیزی که گفت شکه شدم خواستم حرف بزنم که جلومو گرفت
تهیونگ:میدونم یونا برات مهمه ولی تو خوب میدونی نامجون چقدر رو این نقشه حساسه و با یه اشتباه...
نزاشتم حرفشو بزنم
_کل نقشه به فنا میره
نامجون شروع کرد به توضیح دادن نقشه و اعضا هم با دقت گوش میدادن با اینکه این سومین بار بود که این نقشه رو مرور میکردن ولی این نقشه خیلی مهم بود و بستگی به عملکرد همه داشت اگه یکی یه اشتباهی بکنه کل نقشه رو هواست
(دو ساعت بعد)
ویو جیمین
تو اتاقم بودم که یکی اومد تو
سرم و از رو بالشتم بر داشتم تا ببینم کیه تهیونگ بود
مثل همیشه یا میخواست شروع کنه به تعنه زدن یا میخواست اذیتم کنه
سرم و گذاشتم رو بالشتم و بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم :
_چی میخوای
تهیونگ:اومدم باهات حرف بزنم
شوکه شدم ولی به رو خودم نیاوردم
امد و پایین تختم نشست تکیه داده بود و نگاهمم نمیکرد
تهیونگ: راجب یوناس...
به سرعت از رو تخت بلند شدم و رو به روش نشستم
_چیزی فهمیدی ازش؟!؟
تهیونگ:توی این جشن که فردا قراره به حمام خون تبدیل بشه یونا هم میاد...
با چیزی که گفت شکه شدم خواستم حرف بزنم که جلومو گرفت
تهیونگ:میدونم یونا برات مهمه ولی تو خوب میدونی نامجون چقدر رو این نقشه حساسه و با یه اشتباه...
نزاشتم حرفشو بزنم
_کل نقشه به فنا میره
۳.۰k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.