فیک جدید.
نام فیک:گوهر سیاه
ژانر:ب/ی ا/ل_عاشقانه_مدرسه ای_تخیلی
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
𝙋=10
هردو میرن سر کلاس و معلم ب شدت ازشون عصبی بود گفت برید بیرون اما سانگ هیون گوشیش و دراورد و گفت
سانگ هیون:
اگه میخوای برم قبلش با پدربزرگم صحبت کنید
پدربزرگ سانگ هیون بزگترین و پرطرفدار ترین سرمایه گذار هولدینگ کره هست .
معلم:
اوکی اینبار میبخشمتون. و شروع میکنه ب درس دادن و
کو یون وو:
ببخشید من سرم درد میاد میتونم برم بیرون؟
معلم:
نه براچی میخوای بری بیرون؟ بیرون و اینجا هیچ فرقی نداره.
سارام:
بنظرم بیرون هواش مزخرف تره.
و یون وو حرفی نمیزد. و بعد 10 دقیقه.. یون وو ب شدت خیلی شدیدی عرق کرده بود و
سانگ هیون:
هی تو... خوبی؟
یون وو:
کدوم خری همچین سوالی میپرسه وقتی قیافمو میبینه!!
و سانگ هیون:
ببخشید... یون وو حالش خوب نیست..
معلم:
ت هم ک دنبال بهونه ای من پرسش نکنم ازت..پاشو اینو جواب بده بگو ببینم جوابش چی..
سانگ هیون:
چی میگی بابا میگم حالش خوب نیست من درسام ب اندازه ای خوب هست ک بتونم سوال چرت و پرتتونو جواب بدم..علاقه ای ب بودن تو کلاستون ندارم
.. با اجازه. و دست یون وو رو میگیره م میبرتش درمانگاه.
درحالی که نمیدونست چرا داره اینکارو میکنه..
و خیلی اروم اونو میزاره رو تخت و دکتر معاینه میکنه ک همون لحظه پدرش بهش زنگ میزنه..
جواب داد.
سانگ هیون:
.... بله
لی جانگ:
پسره ی احمق برای چی توی خر از کلاس اومدی بیرون ها؟؟
سانگ هیون:
پدرمی؟
لی جانگ:
ها؟ بجای تشکر کردنته پسره ی...
سانگ هیون:
هووووششش ببین من شاید بچت نباشم اما مامانم ک مادرواقعیمه پس ت هم حق نداری با مادرم دیگ حرفی بزنی خوبه؟
لی جانگ:
اره مادر خودته اما...
سانگ هیون:
تو کارام دخالت نکن.
و گوشیو قطع کرد.
دکتر:
سانگ هیون حتما زیادی نگران دوستت بودی خوب شد ک زودی اوردیش اینجا وگرنه ممکن بود تشنج کنه و اینکه این ادم از دعوا میترسه کمکش کن تو جمع دعوا نره و...
حرف سارام یادش اومد.. که.
تو مدرسه عاشق میشی...فقط میتونم بگم که اون از دعوا میترسه.
سانگ هیون:
نگرانش نبودم... دلیل خوبی برای بیرون اومدن از کلاس بود.
دکتر:
باشه.. و
سانگ هیون رفت بیرون.
ژانر:ب/ی ا/ل_عاشقانه_مدرسه ای_تخیلی
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
𝙋=10
هردو میرن سر کلاس و معلم ب شدت ازشون عصبی بود گفت برید بیرون اما سانگ هیون گوشیش و دراورد و گفت
سانگ هیون:
اگه میخوای برم قبلش با پدربزرگم صحبت کنید
پدربزرگ سانگ هیون بزگترین و پرطرفدار ترین سرمایه گذار هولدینگ کره هست .
معلم:
اوکی اینبار میبخشمتون. و شروع میکنه ب درس دادن و
کو یون وو:
ببخشید من سرم درد میاد میتونم برم بیرون؟
معلم:
نه براچی میخوای بری بیرون؟ بیرون و اینجا هیچ فرقی نداره.
سارام:
بنظرم بیرون هواش مزخرف تره.
و یون وو حرفی نمیزد. و بعد 10 دقیقه.. یون وو ب شدت خیلی شدیدی عرق کرده بود و
سانگ هیون:
هی تو... خوبی؟
یون وو:
کدوم خری همچین سوالی میپرسه وقتی قیافمو میبینه!!
و سانگ هیون:
ببخشید... یون وو حالش خوب نیست..
معلم:
ت هم ک دنبال بهونه ای من پرسش نکنم ازت..پاشو اینو جواب بده بگو ببینم جوابش چی..
سانگ هیون:
چی میگی بابا میگم حالش خوب نیست من درسام ب اندازه ای خوب هست ک بتونم سوال چرت و پرتتونو جواب بدم..علاقه ای ب بودن تو کلاستون ندارم
.. با اجازه. و دست یون وو رو میگیره م میبرتش درمانگاه.
درحالی که نمیدونست چرا داره اینکارو میکنه..
و خیلی اروم اونو میزاره رو تخت و دکتر معاینه میکنه ک همون لحظه پدرش بهش زنگ میزنه..
جواب داد.
سانگ هیون:
.... بله
لی جانگ:
پسره ی احمق برای چی توی خر از کلاس اومدی بیرون ها؟؟
سانگ هیون:
پدرمی؟
لی جانگ:
ها؟ بجای تشکر کردنته پسره ی...
سانگ هیون:
هووووششش ببین من شاید بچت نباشم اما مامانم ک مادرواقعیمه پس ت هم حق نداری با مادرم دیگ حرفی بزنی خوبه؟
لی جانگ:
اره مادر خودته اما...
سانگ هیون:
تو کارام دخالت نکن.
و گوشیو قطع کرد.
دکتر:
سانگ هیون حتما زیادی نگران دوستت بودی خوب شد ک زودی اوردیش اینجا وگرنه ممکن بود تشنج کنه و اینکه این ادم از دعوا میترسه کمکش کن تو جمع دعوا نره و...
حرف سارام یادش اومد.. که.
تو مدرسه عاشق میشی...فقط میتونم بگم که اون از دعوا میترسه.
سانگ هیون:
نگرانش نبودم... دلیل خوبی برای بیرون اومدن از کلاس بود.
دکتر:
باشه.. و
سانگ هیون رفت بیرون.
۳.۵k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.