۶۵
یک هفته بعد
صبح
بوران: مامان
ا/ت: جانم
بوران: چهار روزه بابا نیومده کجاست؟
ا/ت: گفتم که عزیزم بیمارستانه سه روز دیگه میاد
بوران: تو خیلی بدی
ا/ت: چرا؟
بوران: دلت برای بابا تنگ نشده
ا/ت: تو از کجا میدونی منم خیلی دلم براش تنگ شده خب بیا راننده اومد برو
بوران: باشه خدافظ
ا/ت: خدافظ عزیزم
ظهر
راننده: بوران عزیزم عمو میری خونه؟
بوران: نه میرم بیمارستان پیش بابام
راننده: به مامانت گفتی؟
بوران: خودش گفت برو
راننده: باشه بریم
یک ساعت بعد
بوران: خدافظ عمو
راننده: خدافظ عزیزم
رفتم پیش یه خانم که لباس سفید پوشیده بود
بوران: سلام خاله
/:سلام عزیزم
: چه دختر خوشگلی اسمت چیه؟
بوران: مامانم گفته اسمتو بهکسی که نمیشناسی نگو ولی من میگم چون باید بهم بگید بابام کجاست سلام اسم من بوران
/:بوران خانم عزیزم من نمیدونم بابات کیه؟ اسمش چیه؟
بوران: من بهش میگم بابا نمیدونم اسمش چیه
/:میدونی مریضیش چیه؟
بوران: بابام دکتره مریض نیست
/:بابات دکتره؟
بوران: اره
/:خب من. نمیدونم دختر کی هستی عکس باباتو نداری؟
بوران: نه ندارم
/:دختر خوشگل من الان کار دارم بیا اینجا بشین بعد عکس دکتر نشونت میدم بگی کدوم باباته باشه؟
بوران: باشه من میشم تکالیف مهدمو انجام میدم
/:افرین عزیزم
نیم ساعت بعد
: عشقت اومد
/:کی؟
:اقای کیم
/:من دوست پسر دارم این برای چند سال پیش بوده
: ولی مطمئنم هنوز دوسش داری
/:بسه دیگه میخواد بره
: نه او این هفته کامل شیفته
تهیونگ: سلام
/:سلام اقای کیم خسته نباشید
تهیونگ: ممنون شماهم همینطور طبقه بالا اتاق ۲۴ پرستار نداره میتونید قبول کنید
: بله من قبول میکنم
بوران: بابا
تهیونگ: بوران تویی؟
بوران: بابا
تهیونگ: تو اینجا چیکار میکنی؟
بوران: دلم برات تنگ شده بود اومدم
/:اقای کیم دخترتون هستن؟
تهیونگ: بله بوران بیا بریم تو حیاط
بوران: باشه بریم
تهیونگ
رفتیم تو حیاط
تهیونگ: چرا اومدی اینجا؟
بوران: دلم برات تنگ شده بود
تهیونگ: منم همینطور عزیزم ولی تو نباید بیای اینجا
بوران: ببخشید
تهیونگ: من تا یک ساعت دیگه وقتم ازاده میشینم پیشت
بوران: چرا یه هفته اومدی اینجا
تهیونگ: یه مرده هست حالش خیلی بده ما داریم کمکش میکنیم تا خب بشه بعد من نمیتونم بیام و برم
بوران: باشه
ا/ت
سریع رفتم بیمارستان
ا/ت: خانم پرستار خانم پرستار
/:خانم ارومتر چیشده؟
ا/ت: یه دختره که موهاش کوتاه چتری و لباس ابی پوشیده بود یه کیف هم داشت ندیدید؟
/:اروم باش بیرونه
ا/ت: ممنون
سریع رفتم تو حیاط
ا/ت: بوران
بوران: مامان
ا/ت: کجا بودی عزیزم نگرانت شدم
بوران: مامان من خوبم گریه نکن
تهیونگ: ا/ت عزیزم بوران خوبه چیشده؟ تو از کجا فهمیدی؟
ا/ت: اقای راننده گفت که من بهت گفتم بیای اینجا
بوران: ببخشید
ا/ت: مگه بهت نگفتم دروغ نگو
صبح
بوران: مامان
ا/ت: جانم
بوران: چهار روزه بابا نیومده کجاست؟
ا/ت: گفتم که عزیزم بیمارستانه سه روز دیگه میاد
بوران: تو خیلی بدی
ا/ت: چرا؟
بوران: دلت برای بابا تنگ نشده
ا/ت: تو از کجا میدونی منم خیلی دلم براش تنگ شده خب بیا راننده اومد برو
بوران: باشه خدافظ
ا/ت: خدافظ عزیزم
ظهر
راننده: بوران عزیزم عمو میری خونه؟
بوران: نه میرم بیمارستان پیش بابام
راننده: به مامانت گفتی؟
بوران: خودش گفت برو
راننده: باشه بریم
یک ساعت بعد
بوران: خدافظ عمو
راننده: خدافظ عزیزم
رفتم پیش یه خانم که لباس سفید پوشیده بود
بوران: سلام خاله
/:سلام عزیزم
: چه دختر خوشگلی اسمت چیه؟
بوران: مامانم گفته اسمتو بهکسی که نمیشناسی نگو ولی من میگم چون باید بهم بگید بابام کجاست سلام اسم من بوران
/:بوران خانم عزیزم من نمیدونم بابات کیه؟ اسمش چیه؟
بوران: من بهش میگم بابا نمیدونم اسمش چیه
/:میدونی مریضیش چیه؟
بوران: بابام دکتره مریض نیست
/:بابات دکتره؟
بوران: اره
/:خب من. نمیدونم دختر کی هستی عکس باباتو نداری؟
بوران: نه ندارم
/:دختر خوشگل من الان کار دارم بیا اینجا بشین بعد عکس دکتر نشونت میدم بگی کدوم باباته باشه؟
بوران: باشه من میشم تکالیف مهدمو انجام میدم
/:افرین عزیزم
نیم ساعت بعد
: عشقت اومد
/:کی؟
:اقای کیم
/:من دوست پسر دارم این برای چند سال پیش بوده
: ولی مطمئنم هنوز دوسش داری
/:بسه دیگه میخواد بره
: نه او این هفته کامل شیفته
تهیونگ: سلام
/:سلام اقای کیم خسته نباشید
تهیونگ: ممنون شماهم همینطور طبقه بالا اتاق ۲۴ پرستار نداره میتونید قبول کنید
: بله من قبول میکنم
بوران: بابا
تهیونگ: بوران تویی؟
بوران: بابا
تهیونگ: تو اینجا چیکار میکنی؟
بوران: دلم برات تنگ شده بود اومدم
/:اقای کیم دخترتون هستن؟
تهیونگ: بله بوران بیا بریم تو حیاط
بوران: باشه بریم
تهیونگ
رفتیم تو حیاط
تهیونگ: چرا اومدی اینجا؟
بوران: دلم برات تنگ شده بود
تهیونگ: منم همینطور عزیزم ولی تو نباید بیای اینجا
بوران: ببخشید
تهیونگ: من تا یک ساعت دیگه وقتم ازاده میشینم پیشت
بوران: چرا یه هفته اومدی اینجا
تهیونگ: یه مرده هست حالش خیلی بده ما داریم کمکش میکنیم تا خب بشه بعد من نمیتونم بیام و برم
بوران: باشه
ا/ت
سریع رفتم بیمارستان
ا/ت: خانم پرستار خانم پرستار
/:خانم ارومتر چیشده؟
ا/ت: یه دختره که موهاش کوتاه چتری و لباس ابی پوشیده بود یه کیف هم داشت ندیدید؟
/:اروم باش بیرونه
ا/ت: ممنون
سریع رفتم تو حیاط
ا/ت: بوران
بوران: مامان
ا/ت: کجا بودی عزیزم نگرانت شدم
بوران: مامان من خوبم گریه نکن
تهیونگ: ا/ت عزیزم بوران خوبه چیشده؟ تو از کجا فهمیدی؟
ا/ت: اقای راننده گفت که من بهت گفتم بیای اینجا
بوران: ببخشید
ا/ت: مگه بهت نگفتم دروغ نگو
۱۶.۷k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.