پارت ۱۹ قسمت اول
ویو ا.ت
رفتم خونه کوک. کلیدو از هوسوک گرفته بودم. چرا هیچ خدمتکاری نداره؟ هعی کوک چرا بهم نگفتی؟ دوباره رفتم تو اتاقش و رو تختش دراز کشیدم. بوی همون عطر تلخیو میداد که دل هر دختریو باهاش میبرد.
ا.ت.کوک دیگه قول دادم گریه نکنم. اگه میبینی الان گریهنمیکنم فکر نکنی ناراحت نیستمااا. چرا ناراحتم اما نمیخوام دیگه کسی نه لبخندم و نه گریمو ببینه.
ا.ت. دلم میخواد هر کاری بکنم تا از اون بالا بهم افتخار کنی. قاب عکس کنار تختش که عکس من و خودش بودو برداشتم اما انگار بشتش تکون میخورد. وایسا ببینم. پشتشو دست کشیدم. یه چیزی بود انگار. یه لحظه دیدم پشتش به اندازهی یه دایره که اندازه شست بود باز شد. حالت سنسور بود. شستمو گذاشتم روش. بلافاصله بعدش اون پشت باز شد. یه فلش بود. یعنی چیه؟ فلشو برداشتم و قاب عکسو درست کردم. گذاشتمش سر جاش و توی همهی اتاق های عمارتو نگاه کردم تا بتونم لپتاپی چیزی پیدا کنم که رسیدم به یه اتاق. انگار اتاق کارش بود. رفتم تو. یه میز چوبی خیلی شیک بود و پشتش هم یه صندلی چرخ دار. دور اتاق هم همش کتابخونه بود. رفتم و نشستم پشت میزش. روی میز یه لپتاپ بود. روشنش کردم و فلشو زدم توش. وقتی فایل مال فلشو باز کردم یه رمز میخواست. رمزشو از کجا بفهمم آخه.تاریخ تولدش؟ نه نیست. تاریخ فوت مامان و بابا؟ اینم نیست. تاریخ تولد من؟ نه اینم نبود. وایسا فهمیدم Qwerty ( qwerty رو اگه روی کیبورد موبایل یا کامپیوتر و لپتاپ نگاه کنید میبینید ) رو زدم. همین بود. رمزی که کوک همیشه ازش استفاده میکرد. فایل برام باز شد. یه ویدیو بود. بازش کردم.
کوک. سلام ا.ت میدونم الان داری این فیلمو میبینی اما فکر کنم دیگه من نباشم. تا الان حتما همه چیو مث یونگی، خوتواده دوس پسرت و حتی کار من فهمیدی. اما هنوز یه چیزایی هست که باید بدونی. چیزایی که حتی هوسوک هم خبر نداره. لونا روی دیدی؟ دختر عمهی جیمین. اون الان ۱۸ سالشه اما با این سنش از جیون و جون وو خیلی خیلی خون خوار تره. اون میخواد تورو بکشه پس هر چی زودتر باید کار با اسلحه و مقاومت توی شرایط سخت و از همه محمتر جنگیدنو یاد بگیری. به خودت قول بده هرگز هیچکس به جز من اگه زنده بودم خوشحالی، ناراحتی، ترس و عصبانیتت رو نبینه چون میتونن ازشون بر علیهت استفاده کنن. اوکی؟
ا.ت. این قولو خیلی وقته به خودم دادم
کوک. خب من اموال زیادی دارم و الان دیگه همشون مال توعه و تو ۱۶ سالته و تا ۱۸ سالگی نمیتونی خونهای یا چیزی رو به نام خودت بزنی اما دختر جون من به اینجاشم فکر کردم. یکی از مامور های دولت رو خریدم تا همهی اموالو بزنه به نام کیم ا.ت ۱۸ ساله. حالا میگی چرا کیم؟ چون اگه میگفتم جئون ا.ت اون موقع میفهمیدن من جئون جانگکوکم. یه شناسنامه تقلبی درست کردم به اسم کیم ا.ت و الان همهی اموال من میشه مال کیم ا.ت. اون شناسنامه توی کشوی میزمه. رمزش رو هم که خودت میدونی.
رفتم خونه کوک. کلیدو از هوسوک گرفته بودم. چرا هیچ خدمتکاری نداره؟ هعی کوک چرا بهم نگفتی؟ دوباره رفتم تو اتاقش و رو تختش دراز کشیدم. بوی همون عطر تلخیو میداد که دل هر دختریو باهاش میبرد.
ا.ت.کوک دیگه قول دادم گریه نکنم. اگه میبینی الان گریهنمیکنم فکر نکنی ناراحت نیستمااا. چرا ناراحتم اما نمیخوام دیگه کسی نه لبخندم و نه گریمو ببینه.
ا.ت. دلم میخواد هر کاری بکنم تا از اون بالا بهم افتخار کنی. قاب عکس کنار تختش که عکس من و خودش بودو برداشتم اما انگار بشتش تکون میخورد. وایسا ببینم. پشتشو دست کشیدم. یه چیزی بود انگار. یه لحظه دیدم پشتش به اندازهی یه دایره که اندازه شست بود باز شد. حالت سنسور بود. شستمو گذاشتم روش. بلافاصله بعدش اون پشت باز شد. یه فلش بود. یعنی چیه؟ فلشو برداشتم و قاب عکسو درست کردم. گذاشتمش سر جاش و توی همهی اتاق های عمارتو نگاه کردم تا بتونم لپتاپی چیزی پیدا کنم که رسیدم به یه اتاق. انگار اتاق کارش بود. رفتم تو. یه میز چوبی خیلی شیک بود و پشتش هم یه صندلی چرخ دار. دور اتاق هم همش کتابخونه بود. رفتم و نشستم پشت میزش. روی میز یه لپتاپ بود. روشنش کردم و فلشو زدم توش. وقتی فایل مال فلشو باز کردم یه رمز میخواست. رمزشو از کجا بفهمم آخه.تاریخ تولدش؟ نه نیست. تاریخ فوت مامان و بابا؟ اینم نیست. تاریخ تولد من؟ نه اینم نبود. وایسا فهمیدم Qwerty ( qwerty رو اگه روی کیبورد موبایل یا کامپیوتر و لپتاپ نگاه کنید میبینید ) رو زدم. همین بود. رمزی که کوک همیشه ازش استفاده میکرد. فایل برام باز شد. یه ویدیو بود. بازش کردم.
کوک. سلام ا.ت میدونم الان داری این فیلمو میبینی اما فکر کنم دیگه من نباشم. تا الان حتما همه چیو مث یونگی، خوتواده دوس پسرت و حتی کار من فهمیدی. اما هنوز یه چیزایی هست که باید بدونی. چیزایی که حتی هوسوک هم خبر نداره. لونا روی دیدی؟ دختر عمهی جیمین. اون الان ۱۸ سالشه اما با این سنش از جیون و جون وو خیلی خیلی خون خوار تره. اون میخواد تورو بکشه پس هر چی زودتر باید کار با اسلحه و مقاومت توی شرایط سخت و از همه محمتر جنگیدنو یاد بگیری. به خودت قول بده هرگز هیچکس به جز من اگه زنده بودم خوشحالی، ناراحتی، ترس و عصبانیتت رو نبینه چون میتونن ازشون بر علیهت استفاده کنن. اوکی؟
ا.ت. این قولو خیلی وقته به خودم دادم
کوک. خب من اموال زیادی دارم و الان دیگه همشون مال توعه و تو ۱۶ سالته و تا ۱۸ سالگی نمیتونی خونهای یا چیزی رو به نام خودت بزنی اما دختر جون من به اینجاشم فکر کردم. یکی از مامور های دولت رو خریدم تا همهی اموالو بزنه به نام کیم ا.ت ۱۸ ساله. حالا میگی چرا کیم؟ چون اگه میگفتم جئون ا.ت اون موقع میفهمیدن من جئون جانگکوکم. یه شناسنامه تقلبی درست کردم به اسم کیم ا.ت و الان همهی اموال من میشه مال کیم ا.ت. اون شناسنامه توی کشوی میزمه. رمزش رو هم که خودت میدونی.
۳.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.