قدرت عشق Part. 28

پرش زمانی به یه هفته بعد
از زبان رانگ

حالم خیلی خرابه اصلا نمی تونم غذا بخورم همش گریه می کنم
مامانم گفت که بهتره برم پیش اون زندگی کنم و بهم گفت که اون دخترو فراموش کنم
گفت اون در حد من نیست
و بهتر که رفت
ولی اخه من نمی تونم اونو فراموش کنم من اونو مثل جونم دوست داشتم
ولی مامانم گفت بهترین راه برای فراموشش اینه که برای چند سال برم امریکا
برای همین دارم وسایلام رو جمع می کنم


از زبان هانا

اصلا این چند روز نتو نستم غذا بخورم شاید فقط یکم
حالم خیلی خرابه دلم برای رانگ خیلی تنگ شده
نمیدونم الا داره چیکار می کنه
و الا با پول هایی که پسنداز داشتم
یه خونه اجار گرفتم
و همینطور تصمیم گرفتم که تا نی تونم کار کنم و خودم رو بالا بکشم
و دارم تمام سیع خودم رو می کنم که رانگ رو فراموش کنم ولی مگه به همین راحتی هاست
(و توی رشته ی هنر بهترین خودم رو نشون بدم و به یکی از بهترین هنرمندا تبدیل بشم


(پرش زمانی به پنج سال بعد)

از زبان رانگ

وقتی رفتم امریکا خیلی حالم بهتر شد
سیع کردم هانا رو یادم بره ولی هنوز عاشقشم
می خوام برگردم کره و دوباره هانا رو عاشق خودم کنه اخه نمی تونم بدون هانا زندگی کنم
تازه شنیدم که هانا به رشته ی هنر رفته و توی اون افتخارات بزرگی به دست اورده

از زبان هانا

.........