ددی مافیای من
ساعت هفت صبح بود
با صدای جیغ جایلین پریدم از خواب و رفتم سمت اتاقش و بغلش کردم
+جایلین مامان چی شده؟
-دوباره همون خواب و دیدم خواب دیدم تو به صندلی بستن و داری گریه میکنی بابایی و دارن میزنم
+بابایی قویه هیچیش نمیشه
-من بابایی و میخوام
جیمین داشت چشماش و میمالوند و اومد پیش جایلین
&میشه به خاطر من این خوابو فراموش کنی؟مطمعنم بی بی(مامان جیمین)خیلی ناراحت میشه ببینه داری اینجوری گریه میکنی
-بابا من میترسم اگه ازم بگیرند چی؟
&من همیشه پیش تو جایلین و راهل(برادر کوچیکه)ومامان جذابتون میمونم
راهل زد زیر گریه و بغلش کردم و یکم تکونش دادم و بهش شیر دادم که دوباره خوابید،جیمین جایلینم خوابوند و رفتیم تو اتاق جیمین رو تخت نشست و با استرس جلوی جیمین وایسادم
سه سال پیش جیمین عضو مافیا بود و باید یه صند و امضا میکرد تا یه خانواده قصر دار بمیرم تا قصرو مالیات دستشون بیاد او مقعه جایلین یک سالش بود الان چهار سالشه و راهل داخل شکمم بود.
جیمین برا اینکه از اون خوانواده بچه ها چیزیشون نشه صند و امضا نکرد و اونا جیمین و میزدم در حدی که جیمین انقدر دست و پا زده بود دیگه از درد نمیتونست تکون بخوره و من حامله و نزدیک بود بچه بیوفته جیمین شیش ماه تو کما بود و بعد از در اومدن کما دید که پسرمون یه ماهشه و کلا در حال گریه کردن بود که نتونسته پیشمون باشه و خدارو شکر این مسأله حل شده و دیگه نه ما و نه اونا با ما کار ندارن چون ما دیگه داخل آلمان نیستیم و داخل سئول زندگی میکنیم.
&فعلا صداش و در نیار اون خیلی برای فهمیدن این موضوع بچست خیلی خیلی بچست
+هرچی تو بگی
&اول صبحی ماچم کو
دوتا زانوم و بهم چصبوندن و گذاشتم وسط پاش و دستم و روی شونه هاشو گذاشتم و جیمین دستش و روی پهلوم فشار میداد و با خوردن لب پایینی کارو شروع کرد و با گردنم کار تموم کرد
...پایان
با صدای جیغ جایلین پریدم از خواب و رفتم سمت اتاقش و بغلش کردم
+جایلین مامان چی شده؟
-دوباره همون خواب و دیدم خواب دیدم تو به صندلی بستن و داری گریه میکنی بابایی و دارن میزنم
+بابایی قویه هیچیش نمیشه
-من بابایی و میخوام
جیمین داشت چشماش و میمالوند و اومد پیش جایلین
&میشه به خاطر من این خوابو فراموش کنی؟مطمعنم بی بی(مامان جیمین)خیلی ناراحت میشه ببینه داری اینجوری گریه میکنی
-بابا من میترسم اگه ازم بگیرند چی؟
&من همیشه پیش تو جایلین و راهل(برادر کوچیکه)ومامان جذابتون میمونم
راهل زد زیر گریه و بغلش کردم و یکم تکونش دادم و بهش شیر دادم که دوباره خوابید،جیمین جایلینم خوابوند و رفتیم تو اتاق جیمین رو تخت نشست و با استرس جلوی جیمین وایسادم
سه سال پیش جیمین عضو مافیا بود و باید یه صند و امضا میکرد تا یه خانواده قصر دار بمیرم تا قصرو مالیات دستشون بیاد او مقعه جایلین یک سالش بود الان چهار سالشه و راهل داخل شکمم بود.
جیمین برا اینکه از اون خوانواده بچه ها چیزیشون نشه صند و امضا نکرد و اونا جیمین و میزدم در حدی که جیمین انقدر دست و پا زده بود دیگه از درد نمیتونست تکون بخوره و من حامله و نزدیک بود بچه بیوفته جیمین شیش ماه تو کما بود و بعد از در اومدن کما دید که پسرمون یه ماهشه و کلا در حال گریه کردن بود که نتونسته پیشمون باشه و خدارو شکر این مسأله حل شده و دیگه نه ما و نه اونا با ما کار ندارن چون ما دیگه داخل آلمان نیستیم و داخل سئول زندگی میکنیم.
&فعلا صداش و در نیار اون خیلی برای فهمیدن این موضوع بچست خیلی خیلی بچست
+هرچی تو بگی
&اول صبحی ماچم کو
دوتا زانوم و بهم چصبوندن و گذاشتم وسط پاش و دستم و روی شونه هاشو گذاشتم و جیمین دستش و روی پهلوم فشار میداد و با خوردن لب پایینی کارو شروع کرد و با گردنم کار تموم کرد
...پایان
۶.۵k
۰۴ دی ۱۴۰۱