عشق پنهانی من part 35
من باید بغلش میکردم
نفهمیدم چم شد که سرم رو روی شونش گذاشتم و دستی که خالی بود رو پشتش گذاشتم
که جیمین گفت
جیمین . ا.ت من نمیدونستم
ا.ت. میدونم
از روی شونش سرم رو جدا کردم و دستم رو از پشتش کشیدم
و جیمین ولم کرد
جیمین . باورم داری
ا.ت . بشین جیمین
جیمین نشست روی سنگ های دکوری کنار در و با حسرت تمام صورتم رو برنداز میکرد ولی چشمای من فقط زمین رو نگاه میکرد
من حاضر نبودم به صورنش نگاه کنم 💔
جعبه رو روی زمین گذاشتم و یکی از زانوی پام رو روی زمین گذاشتم و با دستم دست جیمین رو به سمت خودم آوردم و شروع کردم به ضد عفونی کردن که جیمین گفت اون میسوزونه
که گفتم باید بزنمش
دیگه حرفی نزد
تا ضد عفونی رو به دست زخمیش زدم
جیمین صداش در اومد
و من زود شروع کردم به فوت کردن دتش تا سوزشش کمتر بشه
بعد این که جیمین گفت تموم شد دیگه سوزشش باند رو ور داشتم و شروع کردم به بستن دستش
ا.ت. این کار رو با خودت نکن
جیمین . نفمیدم کی شد
ا.ت. ساکت بود
جیمین . خیلی ترسیدم دوباره از دستت بدم ا.ت
جیمین . کمک کردن به اون کار خیلی اشتباهی بود
میدونم خیلی ناراحتت کردم
احساساتت رو خَشه دار کردم
ولی ا.ت من میخواستم بهت بگم اون نزاشت اون گفت بد برداشت میکنی
من نمیدونستم تو خونه چه خبره با تو وقتی رفتم تو فهمیدم چی شده و اونجا چه خبره
جیمین دستای ا.ت رو گرفت و توی چشماش نگاه کرد و گفت ا.ت باورم داری نه
ا.ت ساکت بود
جیمین . خواهش میکنم ساکت نمون
ا.ت . باورت دارم ولی اعتماد نه.
جیمین . ا.ت خواهش میکنم من کاری نکردم خواهش میکنم بهم اعتماد کن من حتی دستم به دستش نخورده ا.ت خواهش میکنم ا.ت
معذرت میخوام ا.ت من خیلی دوست دارم ول نکن
ا.ت. جیمین بهم زمان بده خواهش میکنم
چه توقعی داری با آدمی که چند سال پیش رفتی دوباره تو خونت اونو ببینم و بهت بازم اعتماد کنم باور من از روی منطق نیس نسبت بهت از روی احساسه جیمین اگه الان اینجام و کنارت وایسادم احساسم نمیزاره برم پس خواهش میکنم زمان بده
بهم
نفهمیدم چم شد که سرم رو روی شونش گذاشتم و دستی که خالی بود رو پشتش گذاشتم
که جیمین گفت
جیمین . ا.ت من نمیدونستم
ا.ت. میدونم
از روی شونش سرم رو جدا کردم و دستم رو از پشتش کشیدم
و جیمین ولم کرد
جیمین . باورم داری
ا.ت . بشین جیمین
جیمین نشست روی سنگ های دکوری کنار در و با حسرت تمام صورتم رو برنداز میکرد ولی چشمای من فقط زمین رو نگاه میکرد
من حاضر نبودم به صورنش نگاه کنم 💔
جعبه رو روی زمین گذاشتم و یکی از زانوی پام رو روی زمین گذاشتم و با دستم دست جیمین رو به سمت خودم آوردم و شروع کردم به ضد عفونی کردن که جیمین گفت اون میسوزونه
که گفتم باید بزنمش
دیگه حرفی نزد
تا ضد عفونی رو به دست زخمیش زدم
جیمین صداش در اومد
و من زود شروع کردم به فوت کردن دتش تا سوزشش کمتر بشه
بعد این که جیمین گفت تموم شد دیگه سوزشش باند رو ور داشتم و شروع کردم به بستن دستش
ا.ت. این کار رو با خودت نکن
جیمین . نفمیدم کی شد
ا.ت. ساکت بود
جیمین . خیلی ترسیدم دوباره از دستت بدم ا.ت
جیمین . کمک کردن به اون کار خیلی اشتباهی بود
میدونم خیلی ناراحتت کردم
احساساتت رو خَشه دار کردم
ولی ا.ت من میخواستم بهت بگم اون نزاشت اون گفت بد برداشت میکنی
من نمیدونستم تو خونه چه خبره با تو وقتی رفتم تو فهمیدم چی شده و اونجا چه خبره
جیمین دستای ا.ت رو گرفت و توی چشماش نگاه کرد و گفت ا.ت باورم داری نه
ا.ت ساکت بود
جیمین . خواهش میکنم ساکت نمون
ا.ت . باورت دارم ولی اعتماد نه.
جیمین . ا.ت خواهش میکنم من کاری نکردم خواهش میکنم بهم اعتماد کن من حتی دستم به دستش نخورده ا.ت خواهش میکنم ا.ت
معذرت میخوام ا.ت من خیلی دوست دارم ول نکن
ا.ت. جیمین بهم زمان بده خواهش میکنم
چه توقعی داری با آدمی که چند سال پیش رفتی دوباره تو خونت اونو ببینم و بهت بازم اعتماد کنم باور من از روی منطق نیس نسبت بهت از روی احساسه جیمین اگه الان اینجام و کنارت وایسادم احساسم نمیزاره برم پس خواهش میکنم زمان بده
بهم
۲۲.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.