پارت 46
#پارت_46
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
دم دمای صبح بود و من هنوز نخوابیده بودم!!
انقدر دیروز برام روز مزخرفی بود که حتی دلدردی که هر ماه امونم و میبرید هم از این همه فشاری که روم بود خجالت کشیده بود و بین دردا گم شده بود!!
نگاهی به ساعت دیواری اتاقم انداختم 05:00صبح بود و دوساعت دیگه باید میرفتم مدرسه!!
ازجام بلند شدم و رفتم جلوی آینه وایسادم و با درد به خودم نگاه کردم و لب زدم:
+چرا نمردم پس؟! کاش تو راه تصادف کنم ولی دیگه نگام به نگاه معلممون نخوره!!
آهی کشیدم و از اتاق بیرون رفتم!!
بابا روی مبل خوابیده بود و خبری از یزدان هم نبود!!
بیخیال شونه ای بالا انداختم و به سمت دستشویی رفتم تا صورتمو بشورم!!
توی دستشویی نشسته بودم و به این فکر میکردم که به معلممون بگم چه بلایی سر ژاکتش آوردم؟!
بشکنی تو هوا زدم و گفتم:
+چطوره بگم تو اسنپ جا گذاشتم؟!
یا یا بگم حواسم نبود تو خیابون افتاد؟!
ضربه به پیشونیم زدم و گفتم:
+خیلی احمقانه است بهتره راستشو بهش بگم!!
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
دم دمای صبح بود و من هنوز نخوابیده بودم!!
انقدر دیروز برام روز مزخرفی بود که حتی دلدردی که هر ماه امونم و میبرید هم از این همه فشاری که روم بود خجالت کشیده بود و بین دردا گم شده بود!!
نگاهی به ساعت دیواری اتاقم انداختم 05:00صبح بود و دوساعت دیگه باید میرفتم مدرسه!!
ازجام بلند شدم و رفتم جلوی آینه وایسادم و با درد به خودم نگاه کردم و لب زدم:
+چرا نمردم پس؟! کاش تو راه تصادف کنم ولی دیگه نگام به نگاه معلممون نخوره!!
آهی کشیدم و از اتاق بیرون رفتم!!
بابا روی مبل خوابیده بود و خبری از یزدان هم نبود!!
بیخیال شونه ای بالا انداختم و به سمت دستشویی رفتم تا صورتمو بشورم!!
توی دستشویی نشسته بودم و به این فکر میکردم که به معلممون بگم چه بلایی سر ژاکتش آوردم؟!
بشکنی تو هوا زدم و گفتم:
+چطوره بگم تو اسنپ جا گذاشتم؟!
یا یا بگم حواسم نبود تو خیابون افتاد؟!
ضربه به پیشونیم زدم و گفتم:
+خیلی احمقانه است بهتره راستشو بهش بگم!!
۳.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.