فرشته نجات من (پارت ۲)

بعد از ۱ هفته ، خواهرام و فوتارو از کار برگشتن
ایچیکا : ایتسوکی ما اومدیم!
من : خوش اومدین!
یوتسوبا : ایتت...س.و.کیییییییییی این گوگولی رو از کجا آوردیییییییییییی؟
من : اممممم نمیدونم
پستچی اومد خونمون . من در رو باز کردم و گفت سلام خانم ناکانو! این جعبه برای شماست!
من : سلام مرسی. ولی من جعبه‌ای سفارش ندادم.....
در رو باز کردم.. ۵ تا پیشی داخل جعبه بودن
ایچیکا : آبجی چیشده؟
نینو : صدای گربههههههه خدااااا
یوتسوبا : وایییییی عالیههههههههه
میکو : وایی خیلی قشنگن! بچه ها بیاین ببینین!
هر کدوم از خواهرام یه گربه انتخاب کردن
ایچیکا : من سفیده رو بر میدارم
نینو : من گربه‌ی سیاه دوست دارم و گربه‌ی سیاه مال منه!
میکو : گربه‌ی منم قهوه‌ایه!
یوتسوبا : آخخخخخخ این چقد نازههههههه نارنجیه مال من!

یه گربه‌ی دیگه مونده بود!
من : به نظرم این گربه رو به فوتارو بدیم نه؟
نینو : آره ایده‌ی خوبیه آبجی ایتسوکی^^
ما هم به اتاق فوتارو رفتیم و گربه‌ی طوسی رو بهش دادم
فوتارو : دخترا اینجا چیکار میکنین؟
ایچیکا : ام ایتسوکی گفت که این گربه رو بدیم به تو!
فوتارو : هوم که اینطور این گربه مال من میشه!
میکو : درسته اوئسوگی _ سان
و بالاخره فوتارو هم گربه‌اش رو گرفت