PΛЯƬ24
رفتیم توی ساحل روی زیر انداز نشستیم
بعد اون دو تا دختر رفتن توی اب چارلی هم رفت
جیمین هم بعدش پیراهش رو در اورد و رفت توی دریا
من نشسته بودم و گاشون مییکردمو لبخند میزدم
جیمین به من دست تکون داد و گفت :بیا ا/ت اینجا
گفتم:جام خوبه مرسی
بعد از چند دقیقه خودش با بدن خیس و موهای خیس جذاب اومد تو ساحل
کنارم نشست و گفت:چرا نیومدی تو اب؟
گفتم:تو خونه بهت گفتم از ساحل بدم میاد همیشه میترسم توی ابش غرق شم عاشق دریام اما دوست دارم از دور نگاش کنم
بلند شد و دستشو دراز کرد سمتم
گفتم:چکار کنم؟
گفت:بلند شو و باهام بیا
گفتم:جیمین دوست ندارم چرا پیله میکنی ؟
گفت:میخوام ترست بریزه بلند شو سریع
گفتم:نمیخوام
خم شد و دستمو گرفت و بلندم کرد
هولم داد توی بغلش
ازش جدا شدم و بهش نگاه کردم
دستم که هنوز توی دستش بود رو کشید و رفت به سمت دریا
نزدیک دریا که شدیم گفتم:وایسا لباسمو در بیارم
دستمو ول کرد و گفت:زود باش
لباس سفیدی که روی مایوم رو در اوردم
موهامو بالا بستم و دوباره دست جیمین رو گرفتم و رفتم توی اب
تا اب به رونام رسید گفتم:من نمیام بیشتر از این میترسم
گفت:نه ا/ت باید تا اب به گردنت میرسه بیای
گفتم:برو بابا من میترسم اصلا ..اصلا نم...ایییی
داشتم حرف میزدم که جیمین دو طرف رونمو گرفت و بلندم کرد
داشتم نگاش میکردم به اون صورت جذاب و کیوتش
بردم تا جایی که خودش تا سینه توی اب بود ولم کرد
اب تا گردنم اومده بود و میترسیدم یکم دیگه عمق بگیره و غرق شم
مچ دست جیمین رو محکم گرفته بودم و فقط نگاه به پایین مینداختم که نیوفتم
جیمین گفت:الان طوری شد؟زنده ای که هنوز
گفتم:اوفف...جیمین دارم از ترس میمیرم خفه ش.....
که یهو زیر پام خالی شد و افتادم توی اب داشتم خفه میشدم
که جیمین پشت کمرم رو گرفت و اوردتم بالا و منو چسبوند به خودش
سرفه کردم و بعد سرمو چرخوندم به طرف صورتش
دیدم کلا سه سانت باهم فاصله داره صورتامون
به لباش نگاه انداختم که اینقدر نرم به نظر میرسیدن
خودمو ازش جدا کردم
چارلی گفت:اقای پارک .خانم پارک لطفا بیاین بریم وقت نهاره
جیمین گفت:باشه فقط کجا میتونیم لباسامون رو عوض کنیم؟
چارلی گفت:برین اون سمت راست اتاقای خالی تو ساحلین
جیمین گفت:باشه ممنون
رفتم وسایلمون رو از کنار زیر انداز برداشتم و رفتیم به طرف اتاقک ها
وقتی رسیدیم همشون پر بون و فقط یکیشون خالی بود
گفتم:وایسا من لباسامو عوض کنم بعد تو برو
گفت:اما من سرما میخورم
گفتم:الان میخوای چکار کنیم؟
گفت:باهم میریم پشت به هم لباسامون رو عوض میکنیم
گفتم:وای به حالت اگه ببینی
گفت:پوففف...باشه بریم
رفتیم داخل اول از همه موهامو باز کردم و با سرشور اونجا شستمشون
بعد خشکشون کردم
جیمین گفت:لباسای منو اوردی دیگه نه؟
گفتم:اره پس چی؟
گفت:باشه..بهم بدشون
لباساشو در اوردم و دادم بهش
گرفتتشون و گفت:تو چرا به شورتای من دست زدی؟
گفتم:مگه چیه جیمین؟شورته دیگه بعدشم نوعه
گفت:باشه حالا روت رو بکن اونطرف
گفتم:نمیخوای اول موهات رو بشوری؟
گفت:باشه
رفت سمت سر شور و سرشو گرفت زیرش درست نمیتونست بشوره
رفتم سمتش و ازش سرشور رو گرفتم و سرشو اروم اروم شستم
بعد سرشو اورد بالا و حولشو گذاشتم روی سرش بدون توجه به اینکه داره نگام میکنه سرشو خشک کردم
گفتم:حالا برو لباسات رو بپوش
گفت:اوهم باشه
رفتم سمتت لباسای خودم و دیدم که سوتین نیوردم
بلند گفتم:وااای سوتین یادم رفت بیارم
جیمین گفت:ولش کن بدون سوتین بپوش
گفتم:اخه لباسم توریه (اسلید 2) .....ولی مهم نیست میپوسمش
جیمین با صدای نسبتا بلند گفت:یاااا نه اصلا روت رو بکن اونطرف لباسامو عوض کنم و برم برات از همینجا بگیرم
گفتمکمگه اینجا سوتیین میفروشن ؟
گفت:اره کنار ساحل وقتی داشتیم میومدیم دیدم
گفتم:اوم باشه
رومو گرفتم برخلاف جیمین و وایسادم
بعد از چند دقیقه گفت:میتونی برگردی ...من میرم واست سوتین بگیرم
سایزت چنده؟
از خجالت سرخ شدم سرمو انداختم پایین
جیمن فهمید و لبخند زد و گفت:خجالت نکش چیز طبیعیه بگو
اروم گفتم:75
گفت:باشه الان واست میرم بگیرم
رفت و 15 دقیقه بعد با یه پلاستیک برگشت
پلاستیک رو داد بهم و گفت:بیا زود بپوش بقیه منتظرن
نگاش کردم و گفتم:مشکیه که
گفت:خوشگله که
گفتم:خیل خب ....برو بیرون لباسامو عوض کنم
گفت:باشه بیرون منتظرتم
سرمو تکون دادم
رفت بیرون و منم مایوم رو در اوردم
لباس پوشیدم و رفتم بیرون
دیدم که جیمین منتظرمه و روش بر خلاف منه
گفتم:بریم
با شنیدن صدای من روشو برگردوند و گفت:بریم(لبخند)
رفتیم رستوران اونجا و نهارمونو خوردیم و رفتیم هتل ...
(پرش زمانی به بعد از سفر)
...
بعد اون دو تا دختر رفتن توی اب چارلی هم رفت
جیمین هم بعدش پیراهش رو در اورد و رفت توی دریا
من نشسته بودم و گاشون مییکردمو لبخند میزدم
جیمین به من دست تکون داد و گفت :بیا ا/ت اینجا
گفتم:جام خوبه مرسی
بعد از چند دقیقه خودش با بدن خیس و موهای خیس جذاب اومد تو ساحل
کنارم نشست و گفت:چرا نیومدی تو اب؟
گفتم:تو خونه بهت گفتم از ساحل بدم میاد همیشه میترسم توی ابش غرق شم عاشق دریام اما دوست دارم از دور نگاش کنم
بلند شد و دستشو دراز کرد سمتم
گفتم:چکار کنم؟
گفت:بلند شو و باهام بیا
گفتم:جیمین دوست ندارم چرا پیله میکنی ؟
گفت:میخوام ترست بریزه بلند شو سریع
گفتم:نمیخوام
خم شد و دستمو گرفت و بلندم کرد
هولم داد توی بغلش
ازش جدا شدم و بهش نگاه کردم
دستم که هنوز توی دستش بود رو کشید و رفت به سمت دریا
نزدیک دریا که شدیم گفتم:وایسا لباسمو در بیارم
دستمو ول کرد و گفت:زود باش
لباس سفیدی که روی مایوم رو در اوردم
موهامو بالا بستم و دوباره دست جیمین رو گرفتم و رفتم توی اب
تا اب به رونام رسید گفتم:من نمیام بیشتر از این میترسم
گفت:نه ا/ت باید تا اب به گردنت میرسه بیای
گفتم:برو بابا من میترسم اصلا ..اصلا نم...ایییی
داشتم حرف میزدم که جیمین دو طرف رونمو گرفت و بلندم کرد
داشتم نگاش میکردم به اون صورت جذاب و کیوتش
بردم تا جایی که خودش تا سینه توی اب بود ولم کرد
اب تا گردنم اومده بود و میترسیدم یکم دیگه عمق بگیره و غرق شم
مچ دست جیمین رو محکم گرفته بودم و فقط نگاه به پایین مینداختم که نیوفتم
جیمین گفت:الان طوری شد؟زنده ای که هنوز
گفتم:اوفف...جیمین دارم از ترس میمیرم خفه ش.....
که یهو زیر پام خالی شد و افتادم توی اب داشتم خفه میشدم
که جیمین پشت کمرم رو گرفت و اوردتم بالا و منو چسبوند به خودش
سرفه کردم و بعد سرمو چرخوندم به طرف صورتش
دیدم کلا سه سانت باهم فاصله داره صورتامون
به لباش نگاه انداختم که اینقدر نرم به نظر میرسیدن
خودمو ازش جدا کردم
چارلی گفت:اقای پارک .خانم پارک لطفا بیاین بریم وقت نهاره
جیمین گفت:باشه فقط کجا میتونیم لباسامون رو عوض کنیم؟
چارلی گفت:برین اون سمت راست اتاقای خالی تو ساحلین
جیمین گفت:باشه ممنون
رفتم وسایلمون رو از کنار زیر انداز برداشتم و رفتیم به طرف اتاقک ها
وقتی رسیدیم همشون پر بون و فقط یکیشون خالی بود
گفتم:وایسا من لباسامو عوض کنم بعد تو برو
گفت:اما من سرما میخورم
گفتم:الان میخوای چکار کنیم؟
گفت:باهم میریم پشت به هم لباسامون رو عوض میکنیم
گفتم:وای به حالت اگه ببینی
گفت:پوففف...باشه بریم
رفتیم داخل اول از همه موهامو باز کردم و با سرشور اونجا شستمشون
بعد خشکشون کردم
جیمین گفت:لباسای منو اوردی دیگه نه؟
گفتم:اره پس چی؟
گفت:باشه..بهم بدشون
لباساشو در اوردم و دادم بهش
گرفتتشون و گفت:تو چرا به شورتای من دست زدی؟
گفتم:مگه چیه جیمین؟شورته دیگه بعدشم نوعه
گفت:باشه حالا روت رو بکن اونطرف
گفتم:نمیخوای اول موهات رو بشوری؟
گفت:باشه
رفت سمت سر شور و سرشو گرفت زیرش درست نمیتونست بشوره
رفتم سمتش و ازش سرشور رو گرفتم و سرشو اروم اروم شستم
بعد سرشو اورد بالا و حولشو گذاشتم روی سرش بدون توجه به اینکه داره نگام میکنه سرشو خشک کردم
گفتم:حالا برو لباسات رو بپوش
گفت:اوهم باشه
رفتم سمتت لباسای خودم و دیدم که سوتین نیوردم
بلند گفتم:وااای سوتین یادم رفت بیارم
جیمین گفت:ولش کن بدون سوتین بپوش
گفتم:اخه لباسم توریه (اسلید 2) .....ولی مهم نیست میپوسمش
جیمین با صدای نسبتا بلند گفت:یاااا نه اصلا روت رو بکن اونطرف لباسامو عوض کنم و برم برات از همینجا بگیرم
گفتمکمگه اینجا سوتیین میفروشن ؟
گفت:اره کنار ساحل وقتی داشتیم میومدیم دیدم
گفتم:اوم باشه
رومو گرفتم برخلاف جیمین و وایسادم
بعد از چند دقیقه گفت:میتونی برگردی ...من میرم واست سوتین بگیرم
سایزت چنده؟
از خجالت سرخ شدم سرمو انداختم پایین
جیمن فهمید و لبخند زد و گفت:خجالت نکش چیز طبیعیه بگو
اروم گفتم:75
گفت:باشه الان واست میرم بگیرم
رفت و 15 دقیقه بعد با یه پلاستیک برگشت
پلاستیک رو داد بهم و گفت:بیا زود بپوش بقیه منتظرن
نگاش کردم و گفتم:مشکیه که
گفت:خوشگله که
گفتم:خیل خب ....برو بیرون لباسامو عوض کنم
گفت:باشه بیرون منتظرتم
سرمو تکون دادم
رفت بیرون و منم مایوم رو در اوردم
لباس پوشیدم و رفتم بیرون
دیدم که جیمین منتظرمه و روش بر خلاف منه
گفتم:بریم
با شنیدن صدای من روشو برگردوند و گفت:بریم(لبخند)
رفتیم رستوران اونجا و نهارمونو خوردیم و رفتیم هتل ...
(پرش زمانی به بعد از سفر)
...
۴.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.