طبق یک کتاب
پارت ²²
ادامه ویو جیمین
وقتی بیدار شدم دیدم ات هنوز خوابه یه طرز عجیبی خیلی کیوت بود پاشدم رفتم پایین دیدم همه اینجا هستن ولی واسه چی رفتم بهشون سلام کردم
ویو ات
از خواب که بیدار شدم دیدم تو اتاق جیمین هستم وات من اینجا چیکار میکنم قایمکی از اتاق جیمین رفتم بیرون و رفتم تو اتاق خودم رفتم یه دوش 30 مینی گرفتم اومدم بیرون و موهام خشک کردم و بهشون حالت دادم یه لباس کیوت هم پوشیدم و رفتم پایین دیدم همه دارن بحث میکنن ولی واسه چی اصلا چرا اینجا اومدن
رزی:سلام ات جونم
ات:سلام اینجا چخبره شما چرا اومدید اینجا
ته:اومدیم درمورد عروسی شما حرف بزنیم
جیمین:حالا تا عروسی مگه چند روز دیگه مونده
تینا:ای خاک
یونگی:تو کله شما
جینا:عزیزان فقط ²⁸ روز دیگه مونده
رزی: و شما باید لباس بگیرین میکاپ ارطیس بگیرین تالار رزرو کنین و.....
ات: حالا چرا میکاپ ارطیس مگه ارایش گر نیست
جینا:تینا رو تو عروسیش ندیدی ارایش گره سه کیلو کرم ریخته بود رو صورتش تازه میکاپ ارطیس همه کار هارو میکنه و دیگه لازم نیست اینقدر پول بیخود بدین
جیمین:حالا تا ²⁸ روز دیگه مگه قراره روز کم بیاریم ما فقط لباس نگرفتیم
همه: چییییییی تو این دو روز همه کاری کردین
ات:یس خب اگر اجازه میدین من برم به دانشگاه دیرم میشه
رزی:ات اخرش تو چه کاره هستی
جینا: پلیسی؟ ایدلی؟ معلمی؟
ات: هر سه تاش ولی تو روز عروسی یونگی و تینا گفتم مین ات معروف به صدای جهان مرده تازه من دیگه افسر نیستم که ماموریت قبول کنم من رئیس پلیسم پس فقط دستور میدم اوکی
جینا:ولی من خیلی اهنگاتو دوست دارم میخوام دوباره بخونی
ات :دیرم شد بای بای (رفت)
. 28روز بعد.
جیمین:اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بلند شو امروز عروسیه
ات:ولم کن بزار بخوابم
جیمین:اوکی پس من رفتم
ات:نه نه صبر کن الان میام
.10دقیقه بعد.
ات:بریم
جیمین:بریم
.تالار عروسی.
عاقد:وات فاز اینا همونایی نیستن که باهم جنگ داشتن
یونگی:فکر کنم جنگ باعث عشق شد
دخترا:جیغغغغغغغغغغغغغ ات چقدر خوشگل شدی
تینا:حتی منم اینقدر خوشگل نشده بودم
ات:ممنون از همتون برین بشینین الان مراسم شروع میشه
عاقد:(در حال زرت و پرت کردن)
؟عاقد همون زرت و پرت ها رو گفت و ان دو کبوتر عاشق بله رو گفتن و نوبت بازی بود
ات:خب بیاین دوستانه جرعت و حقیقت بازی کنیم
عاقد:خانم همه مهمونا منتظر تمام شدن بازی شما هستن
ات:وایسا
؟بطری رو چرخوند
جینا و ات
جینا:جرعت یا حقیقت
ات:جرعت
همه:پاشو برو بیرون و یکی از اهنگایی که نوشتی رو بخون
ات: اوکی
.رفتن دم در تالار.
ات:
شرت
7لایک
10کامنت
دیگه نمیگم از ده نفر
ادامه ویو جیمین
وقتی بیدار شدم دیدم ات هنوز خوابه یه طرز عجیبی خیلی کیوت بود پاشدم رفتم پایین دیدم همه اینجا هستن ولی واسه چی رفتم بهشون سلام کردم
ویو ات
از خواب که بیدار شدم دیدم تو اتاق جیمین هستم وات من اینجا چیکار میکنم قایمکی از اتاق جیمین رفتم بیرون و رفتم تو اتاق خودم رفتم یه دوش 30 مینی گرفتم اومدم بیرون و موهام خشک کردم و بهشون حالت دادم یه لباس کیوت هم پوشیدم و رفتم پایین دیدم همه دارن بحث میکنن ولی واسه چی اصلا چرا اینجا اومدن
رزی:سلام ات جونم
ات:سلام اینجا چخبره شما چرا اومدید اینجا
ته:اومدیم درمورد عروسی شما حرف بزنیم
جیمین:حالا تا عروسی مگه چند روز دیگه مونده
تینا:ای خاک
یونگی:تو کله شما
جینا:عزیزان فقط ²⁸ روز دیگه مونده
رزی: و شما باید لباس بگیرین میکاپ ارطیس بگیرین تالار رزرو کنین و.....
ات: حالا چرا میکاپ ارطیس مگه ارایش گر نیست
جینا:تینا رو تو عروسیش ندیدی ارایش گره سه کیلو کرم ریخته بود رو صورتش تازه میکاپ ارطیس همه کار هارو میکنه و دیگه لازم نیست اینقدر پول بیخود بدین
جیمین:حالا تا ²⁸ روز دیگه مگه قراره روز کم بیاریم ما فقط لباس نگرفتیم
همه: چییییییی تو این دو روز همه کاری کردین
ات:یس خب اگر اجازه میدین من برم به دانشگاه دیرم میشه
رزی:ات اخرش تو چه کاره هستی
جینا: پلیسی؟ ایدلی؟ معلمی؟
ات: هر سه تاش ولی تو روز عروسی یونگی و تینا گفتم مین ات معروف به صدای جهان مرده تازه من دیگه افسر نیستم که ماموریت قبول کنم من رئیس پلیسم پس فقط دستور میدم اوکی
جینا:ولی من خیلی اهنگاتو دوست دارم میخوام دوباره بخونی
ات :دیرم شد بای بای (رفت)
. 28روز بعد.
جیمین:اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بلند شو امروز عروسیه
ات:ولم کن بزار بخوابم
جیمین:اوکی پس من رفتم
ات:نه نه صبر کن الان میام
.10دقیقه بعد.
ات:بریم
جیمین:بریم
.تالار عروسی.
عاقد:وات فاز اینا همونایی نیستن که باهم جنگ داشتن
یونگی:فکر کنم جنگ باعث عشق شد
دخترا:جیغغغغغغغغغغغغغ ات چقدر خوشگل شدی
تینا:حتی منم اینقدر خوشگل نشده بودم
ات:ممنون از همتون برین بشینین الان مراسم شروع میشه
عاقد:(در حال زرت و پرت کردن)
؟عاقد همون زرت و پرت ها رو گفت و ان دو کبوتر عاشق بله رو گفتن و نوبت بازی بود
ات:خب بیاین دوستانه جرعت و حقیقت بازی کنیم
عاقد:خانم همه مهمونا منتظر تمام شدن بازی شما هستن
ات:وایسا
؟بطری رو چرخوند
جینا و ات
جینا:جرعت یا حقیقت
ات:جرعت
همه:پاشو برو بیرون و یکی از اهنگایی که نوشتی رو بخون
ات: اوکی
.رفتن دم در تالار.
ات:
شرت
7لایک
10کامنت
دیگه نمیگم از ده نفر
۴.۴k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.